معنی کلمه ملوکان در لغت نامه دهخدا
به بوستان ملوکان هزار گشتم من
گل شکفته به رخسارکان تو ماند.دقیقی.همه ملوکان آن شب زبان بسته گشتند. ( تاریخ سیستان ص 60 ).
آن کس که ملوکان به غلامیش نیرزند
در خدمت کمتر حشم بارگه ماست.سنائی ( دیوان چ مصفا ص 47 ).به زیر سنگ و گل بینی همه شاهان عالم را
کجا آن روز در گیتی ملوکان عجم بینی.سنائی ( ایضاً ص 358 ).