ملف. [ م ِ ل َف ف ] ( ع اِ ) چادر و قزاگند. ( منتهی الارب ). چادر و جامه ای که بر خود پیچند در هنگام خواب و شمد. ( ناظم الاطباء ). لحافی که خود را بدان پیچند. ( از اقرب الموارد ). ملف. [ م ِ ] ( ع اِ ) به لغت مراکش ، پارچه. ( ناظم الاطباء ). به مغرب ، ماهوت. ج ، ملوف : برأسی شاشیة ملف حمراء. ( از دزی ج 2 ص 613 ). و رجوع به ترجمه فرهنگ البسه مسلمانان تألیف دزی ص 107 شود.
معنی کلمه ملف در فرهنگ فارسی
به لغت مراکش پارچه . به مغرب ماهوت .
جملاتی از کاربرد کلمه ملف
پیتر لوم مستندساز برجسته آمریکایی چک تبار بر روی صحنه اختتامیه جشنواره فیلم نوربرگ ضمن اهدای جایزه فیلم ارجینال به ملف گند اذعان داشت. من به فیلم های محمود رحمانی حسادت میکنم و آرزو می کنم تمام مردم دنیا فیلم ملف گند را ببینند.