ملحس

معنی کلمه ملحس در لغت نامه دهخدا

ملحس. [ م ِ ح َ ] ( ع ص ) نیک آزمند و مردی که بگیرد هرچه یابد و پیش آید او را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || دلیر بی باک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). شجاع. ( از اقرب الموارد ).
ملحس. [ م َ ح َ ] ( ع مص ) لیسیدن. لَحس. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) جای لیسیدن. گویند: ترکته بملحس البقر اولادها؛ ای بموضع یلحس البقر اولادها. ( از منتهی الارب ).

جملاتی از کاربرد کلمه ملحس

دلما رشدی ملحس یک سوارکار اهل کشور عربستان سعودی است. وی نخستین زن سوارکار از این کشور است که در المپیک تابستانی شرکت کرده‌است. او در افتتاحیه بازی‌های المپیک تابستانی جوانان ۲۰۱۰ نیز حضور یافت. وی در سن بیست سالگی مدال نقرهٔ انفرادی را در بازیهای سنگاپور بدست آورد. دلما رشدی ملحس در کمیته بین‌المللی المپیک از سرشناسترین نامهایی بود که نامش آورده شده بود.