ملازمی

معنی کلمه ملازمی در لغت نامه دهخدا

ملازمی. [ م ُ زِ ] ( حامص ) مأخوذ از تازی ، خدمت و نوکری. ( ناظم الاطباء ).

جملاتی از کاربرد کلمه ملازمی

علاوه بر این، دایمیو، کودرا ماساموتو، به دنبال آراکی موراشیگه، علیه نوبوناگا اودا شورش کرد. با این حال، هنگامی که توسط کانبی نجات یافت، او فرار کرد و بر اثر بیماری درگذشت. در نتیجه، رابطه ارباب و ملازمی بین کورودا کانبی و ارباب سابقش کودرا ماساموتو از بین رفت.
هر چند در آن هنگام نماد باروری به‌شمار نمی‌آمد و در میان سکاها تجسم مادرسالاری نیز نبود، این قوم او را نگهبان سیاسی خود می‌دانسته‌اند و استرابون نوشته‌است که پرستش او بویژه در کرانه‌های قفقاز متداول بوده و در آنجا طوایف دریانوردی را که یونانیان آنان را آرگونوت‌ها می‌نامیدند حفاظت می‌کرده‌است. در آثار سَکایی، او را گاهی به صورت نیمه زن و نیمه مار و گاهی ایستاده یا نشسته در میان حیوانات مقدس خود، یعنی غراب و سگ، یا گاهی همراه ملازمی یا در حال گفت‌وگو با رئیس قبیله‌ای، نشان می‌دادند.