مقربین

معنی کلمه مقربین در لغت نامه دهخدا

مقربین. [ م ُرْ رَ ] ( ع ص ،اِ ) ملائکه کروبین. مقربون. ( ناظم الاطباء ). ج ِ مقرب. فرشتگان نزدیک. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || خویشان و نزدیکان پادشاه. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه مقربین در فرهنگ فارسی

ملائکه کروبین . مقربون .

جملاتی از کاربرد کلمه مقربین

مرتبه سوم: که «لب» باشد عبارت است از آنکه این معنی بر او منکشف و ظاهر گردد به واسطه نوری که از جانب حق سبحانه و تعالی بر او تجلی کند پس اگر چه درعالم چیزهای بسیار مشاهده کند و لیکن همه را صادر از یک مصدر می بیند و کل را مستند به واحد حق ملاحظه می کند و این مرتبه مقام مقربین است.
احمد پوری، خلیل درمنکی، فرشته ساری، انوشه سالیانی، پروین سلاجقه، محمد ضیمران، حسن عالی زاده و شهاب مقربین داوری مرحله اول و دوم نخستین دوره جایزه شعر احمد شاملو را عهده‌دار بودند و بر اساس گزارش وبگاه این رقابت مراسم پایانی رقابت به‌طور خصوصی و محدود روز روز ۱۸ دی ماه ۱۳۹۴ در محل خانه و موزه احمد شاملو برگزار شد. در مراسم پایانی رقابت محمود دولت‌آبادی و جواد مجابی هدایا برگزیدگان را به آن‌ها اهداء کردند و محمود دولت‌آبادی در بزرگداشت احمد شاملو سخن گفت و همچنین علی‌اشرف درویشیان مهمان ویژه جشن بود.
مردان ممتاز و باجربزهٔ طایفهٔ راهدار در زمرهٔ مقربین و صاحب منصبان حکومتی به حساب می‌آمده‌اند.
حافظ موسوی (زادهٔ ۱۵ اسفند ۱۳۳۳در رودبار) شاعر معاصر ایرانی و از اعضای کانون نویسندگان ایران است. وی مدتی دبیر هیئت تحریریه مجله کارنامه بود. پس از درگذشت منوچهر آتشی مسئولیت کارگاه شعر کارنامه را به عهده داشت. پس از توقیف مجلهٔ کارنامه، مجلهٔ الکترونیکی شعر «وازنا» را با همکاری اعضای کارگاه شعر کارنامه منتشر کرد. او به همراه شمس لنگرودی و شهاب مقربین انتشارات آهنگ دیگر را در سال ۱۳۸۱ راه اندازی کرد. پروانهٔ این انتشارات پس از ده سال فعالیت تخصصی در زمینهٔ شعر لغو شد.
او روی هم رفته، مملکت را پاک دوشید؛ روستاییان، عشایر و زحمتکشان را بیچاره کرد و از زمین‌داران باج‌های هنگفت، گرفت. در عین آنکه اقداماتش طبقه جدید «سرمایه‌داران-تجار»، انحصارگران، پیمانکاران و مقربین سیاسی را غنی ساخت؛ تورم، مالیات‌های سنگین و دیگر عوامل، سطح زندگی مردم را کاهش دادند.
دوم: عداوت و دشمنی و این بزرگترین اسباب حسد است، زیرا که هر کسی به گرفتاری و ابتلای دشمن خود شاد و فرحناک می گردد و تمنای نکبت و ادبار او را می نماید و هر احدی مگر یگانه از مقربین درگاه خدا چون از کسی ایذائی به وی رسد و او قادر بر انتقام نباشد طالب آن است که روزگار، انتقام او را بکشد و بسا باشد که اگر او به بلیه ای گرفتار شود آن را به جمع کرامات نفس حسود خبیث خود بندد و چنان گمان کند که نفس زبون حسود او را در نزد خدا مرتبه ای هست و اگر نعمتی به او برسد غمناک و افسرده خاطر می شود و گاه چنان تصور می کند که خود او را منزلتی در نزد خدا نیست که انتقام او را از دشمن بکشد و از این خیالها مرضی دیگر به سوای حسد در نفس او حاصل می شود.