مقدح

معنی کلمه مقدح در لغت نامه دهخدا

مقدح. [ م ِ دَ ] ( ع اِ ) آهن چخماق. مِقدَحة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). آهن آتش زنه. مِقداح. ( از اقرب الموارد ). || کفچلیز. ج ،مقادح. ( مهذب الاسماء ). کفلیز. ( ناظم الاطباء ). کفگیر. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) ( از اقرب الموارد ).
مقدح. [ م ُ ق َدْ دَ ] ( ع ص ) اسب لاغرمیان. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). و رجوع به تقدیح شود.

جملاتی از کاربرد کلمه مقدح

جوبدو در سال ۲۰۰۷ توسط تامر المصری و میشیل مقدح تأسیس شد و تصمیم گرفت تا شرکت تجاری الهام گرفته از فرهنگ پاپ عربی را آغاز کند. آنها ۶ طرح را در ۶۰۰ تی شرت چاپ کردند و در بازار گارا، خیابان بازار مردمی در یکی از قدیمی‌ترین محله‌های امان، فروش خود را آغاز کردند. آنها با تنها ۴۰۰۰ دلار شروع کردند، پول خود را از یک دوست دریافت کردند. مصری و مقدح در سال ۲۰۰۸ با نام تجاری واضح‌تر ۴٬۰۰۰ تی شرت را به فروش رساندند. آنها اولین فروشگاه را در سال ۲۰۰۹ و دومین را در سال ۲۰۱۲ افتتاح کردند. در سال ۲۰۱۱، این شرکت وب سایت خود را تأسیس کرد.