مقتطف

معنی کلمه مقتطف در لغت نامه دهخدا

مقتطف. [ م ُ ت َ طِ ] ( ع ص ) چیننده. چیننده میوه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) ( از اقرب الموارد ).
مقتطف. [ م ُ ت َ طَ ] ( ع ص ) چیده. چیده شده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه مقتطف در دانشنامه آزاد فارسی

مقتطف (المقتطف). مُقتَطَف (المُقتَطَف)
از معتبرترین ماهنامه های عربی (۱۸۷۶ـ۱۹۵۲). این نشریه در بیروت پایه گذاری، و در ۱۸۸۵ به قاهره منتقل شد. اولین سردبیرانش یعقوب شروف و فارِس نمر بودند. المقتطف مجله ای دانشنامه ای و عمدتاً پر از اطلاعات برگرفته از روزنامه ها و مجلات گوناگون دربارۀ تمدن غرب، حاوی تاریخ، بازرگانی، هنر، باستان شناسی، علوم و زندگی نامه بود. داستان های کوتاه و رمان نیز، بدواً بیشتر به صورت ترجمه، چاپ می کرد؛ ازجمله تانکرد، اثر دیزرائیلی، آیوانهو، نوشتۀ اسکات. نخستین رمان شَرّوف، دختری در مصر، هم در این ماهنامه به چاپ رسید. گروهی از نویسندگان مهم مصری در زمرۀ قلم زنان المقتطف بودند.

جملاتی از کاربرد کلمه مقتطف

عید خدام تو روزی است که از همت تو خارکین یک سره از گلبن دین مقتطف است