مقترض

معنی کلمه مقترض در لغت نامه دهخدا

مقترض. [ م ُ ت َ رِ ] ( ع ص ) وام گیرنده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). وام گیرنده و وام دار. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به اقتراض شود.

معنی کلمه مقترض در فرهنگ فارسی

وام گیرنده وام گیرنده و وام دار

جملاتی از کاربرد کلمه مقترض

پس بنابراین کسانی که می‌گویند: «در واقع وامی قرض‌الحسنه نام می‌گیرد که تورم در آن رعایت شده باشد و به میزان تورم، اضافه پس گرفته شود.» اشخاصی سودجو و منحرف هستند؛ مثلاً فرض شود شخصی در پنجاه سال قبل، خانه‌اش را به دو هزار تومان فروخت و به دیگری قرض داد. شخص مقترض بعد از پنجاه سال تصمیم می‌گیرد قرض را ادا کند. آیا طبق حکم شرعیِ فقه شیعه، می‌بایست همان مبلغ دو هزار تومان را بدهد و بیش از آن ربای حرام است؟ حتی اگر بیش از پنجاه سال ادای قرض طول بکشد قرض گیرنده و قرض دهنده حق ندارند بیشتر از مبلغ قرض الحسنه مبادله نمایند.