معنی کلمه مقتدر عباسی در دانشنامه آزاد فارسی
ملقب به المقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی (۲۹۵ـ۳۲۰ق). در ۱۳سالگی به خلافت رسید. مادرش شغب ، بر وی مسلط بود و در ادارۀ امور دخالت می کرد. به هنگام خلافت مقتدر امر «وزارت» بسیار آشفته شد. به گونه ای که هر از چندی شخصی وزیر می شد و کمی بعد عزل می گردید. ازجمله علی بن موسی بن فرات بود سه بار به وزارت رسید و عزل شد و سرانجام به قتل رسید. مقتدر دو بار طی دوران خلافتش عزل شد و مجدداً به قدرت بازگشت. بار اول در سال دوم خلافتش ، عده ای از سران حکومت به بهانه کمی سن ، وی را خلع و با ابن معتز بیعت کردند اما یک روز بعد هواداران مقتدر با کشتن ابن معتز وی را به خلافت برگرداندند. بار دوم در ۳۱۷ق گروهی از بزرگان سپاه ، مقتدر را خلع کردند و محمد بن معتضد را به خلافت رساندند ولی پس از چند روز دسته ای از سپاهیان بار دیگر وی را بر مسند خلافت نشاندند. دوران مقتدر از تاریک ترین دوره های خلافت عباسی است به گونه ای که شیرازۀ امور از هم پاشیده شد؛ قرامطه در عراق و شام و بحرین قدرت یافتند و پس از چند بار تحمیل شکست به سپاه خلیفه ، در ۳۱۷ق قرامطۀ بحرین با حمله به مکه ، به کشتار حاجیان پرداختند و حجرالاسود را با خود بردند و تا بیست سال آن را بازنگرداندند. همچنین در این دوران حسن بن علی علوی مشهور به ناصر اَطروش در دیلم و طبرستان خروج کرد و عباسیان را از آن ناحیه بیرون راند. اسفار بن شیرویه و مردآویج زیاری نیز در ایران شورش کردند. حمدانیان هم بر بخش های وسیعی از سرزمین اسلامی حیره ، به استقلال حکومت کردند و فاطمیان در تونس قدرت خویش را تحکیم بخشیدند. نیز در ۳۰۹ق حسین بن منصور حلاج که از سوی فقها تکفیر شده بود، به فرمان مقتدر کشته شد. در ۳۱۹ق مونس خادم ، امیر ترک ، که از خلیفه رنجیده بود، پس از تصرف موصل ، با سپاهی به جنگ او آمد. مقتدر با سپاهی از بغداد به مقابلۀ او شتافت اما در جنگ کشته شد.