مقبور

معنی کلمه مقبور در لغت نامه دهخدا

مقبور. [ م َ ] ( ع ص )در گور کرده. || به چیزی پیچیده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

جملاتی از کاربرد کلمه مقبور

سالمی (منسوب به حی سالم) یک نام خانوادگی‌ مربوط به یکی از بیوت اصیل وسرشناس بنی طرف ساکن بستان و اینک اکثریت در شهر اهواز هستند. ،بزرگ خاندان این بیت، آل حاج وادی است که دارای سه فرزند به نام های شیخ عزیز،شیخ مجید وشیخ حاج عبدالواحد که بعد از وفات شیخ حی وادی در تهران بر اثر سختی های تبعید رضا خان مقبور در سال های بعد بیت حاج سالم به دو بیت شامل بیت حاج وادی وبیت حمد تقسیم شد