مقابلت

معنی کلمه مقابلت در لغت نامه دهخدا

مقابلت. [ م ُب َ / ب ِ ل َ ] ( از ع ، اِمص ) مقابلة. مقابله. و رجوع به مقابلة و مقابله شود. || دشمنی. مخالف.ستیزه جویی : و آن کس که به مقابلت و مقاتلت تلقی کرد... با اتباع و اولاد... نیست گردانید. ( جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 17 ). هنگام مقابلت و مقاتلت صفوف ، سربه سر حشو باشند و هیچ کدام به میدان مبارزت بارز نشوند. ( جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 23 ).
مقابلة. [ م ُ ب َ ل َ ] ( ع مص ) روی فراروی کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). || روباروی شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). روباروی شدن و مواجه گردیدن. ( از ناظم الاطباء ). || با یکدیگربرابری کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). || با یکدیگر برابر شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). || دو تا کتاب را با هم راست کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). قابل الکتاب بالکتاب ؛ کتاب را با کتاب دیگر خواند تا ببیند که با یکدیگر مطابقه می کنند یا نه. معارضة. ( از اقرب الموارد ). معارضه دو کتاب با هم. واخوان کردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به مقابله شود. || نعلین را دوال کردن که در میان انگشتان باشد. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). دوال ساختن نعل را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). دوال ساختن برای نعل و قبال بربستن بر نعل. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || دوتا کردن گیسوی کفش را تا گره آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). دوتا کردن گیسوی بند کفش تا گره آن. ( از اقرب الموارد ). || ( ص ) شاة مقابلة؛ گوسپند پاره گوش بریده از پیش آونگان گذاشته ، ضد مدابرة که آونگان گذاشته باشد. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).

معنی کلمه مقابلت در فرهنگ فارسی

( مصدر ) مقابله : [ مضارعت مشابهت و مقابلت راست . ] ( المعجم . مد . چا. ۵۴:۱ )
مقابله یا دشمنی

جملاتی از کاربرد کلمه مقابلت

بخشی‌زاده دربارهٔ استعفای میرحسین موسوی گفته بود: «موسوی که استعفا داد، آمد دفتر سیداحمد، من هم آن‌جا بودم. گفتم: خجالت نکشیدی آمدی این‌جا؟ الان وقت استعفا دادن است؟ الان باید بازوی امام باشید بی‌غیرت‌ها! چه می‌خواهید از جان حضرت امام؟» او همچنین پس از انتخاب سیدعلی خامنه ای خطاب به وی گفته بود: «وای به آن روزی که در خط امام نباشید! مقابلت می‌ایستیم.»
و گفت: مباشید از آن قوم که انعام او را مقابلت کنند به طاعات و لیکن فرزند ازل باشید نه فرزند عمل.
بی دست شد برادرت در مقابلت فرقش دریده شد پسرت، در برابرت
تو شیر شو که من اندر برابرت گورم تو گربه باش که من در مقابلت موشم