مفلسف

معنی کلمه مفلسف در لغت نامه دهخدا

مفلسف. [ م ُ ف َ س ِ ] ( ع ص ) فلسفه دان. فلسفه باف. اهل فلسفه :
همچو آن مرد مفلسف روز مرگ
عقل را می دید بس بی بال و برگ.مولوی ( مثنوی چ رمضانی ص 269 ).

معنی کلمه مفلسف در فرهنگ فارسی

فلسفه دان فلسفه باف

جملاتی از کاربرد کلمه مفلسف

هم‌چو آن مرد مفلسف روز مرگ عقل را می‌دید بس بی‌بال و برگ
توئی مفلسف تدبیر عقل و حکمت خاکی توئی مهندس ترتیب چرخ و انجم و قمرا
از مفلسف گویم و سودای او یا ز کشتیها و دریاهای او
هیچ ار که نباشد ز جنون فایده این بس کز عقل مفلسف نکشد بار افادات
تاج بمن گفت من مفلسف عصرم بر رمه گوسفند عقل شبانم
قبلهٔ عارف بود نور وصال قبلهٔ عقل مفلسف شد خیال