مفغر. [ م َ غ َ ] ( ع اِ ) مفغرة : و ملک هند با حشم خویش از نهیب آن لشکر با پناه کوهی حصین نشست و به مخرمی میان دو کوه بلند التجا ساخت و مفغر و مدخل آن مضیق به فیلان کوه پیکر استوار کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 350 ). و رجوع به مدخل بعد شود.
جملاتی از کاربرد کلمه مفغر
بدرع و مغفر شخص عزیز رنجه مدار که حفظ و عصمت حق همچو درع و مفغر تست