مفسدت

معنی کلمه مفسدت در لغت نامه دهخدا

مفسدت. [ م َ س َ دَ ] ( ع اِ ) تباهی. خلاف مصلحت. ج ، مفاسد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). مفسدة : و اگر اصلی نداشته باشد هیچ مضرت و مفسدت صورت نبندد. ( جهانگشای جوینی ). و کیفیت مصلحت و مفسدت ولایت خود که سبب آن چیست. ( جهانگشای جوینی ). و رجوع به مفسدة و مفسده شود.
مفسدة. [ م َ س َ دَ ] ( ع اِ ) بدی و تباهی. خلاف مصلحت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ج ، مفاسد.( ناظم الاطباء ). و رجوع به مدخل های قبل و بعد شود.

جملاتی از کاربرد کلمه مفسدت

انده بمرد و مفسدت او ز دل گذشت شادی بزاد و منفعت او به جان رسید
ملک بومان باشارت او التفات ننمود، تا آن زاغ را عزیز و مکرم و مرفه و محترم با او ببردند، ومثال داد تا در نیکو داشت مبالغت نمایند. همان وزیر که بکشتن او مایل بود گفت: اگر زاغ را نمی کشید باری با وی زندگانی چون دشمنان کنید و طرفةالعینی از غدر و مکر او ایمن مباشید، که موجب آمدن جز مفسدت کار ما و مصلحت حال او نیست ملک از استماع این نصیحت امتناع نمود و سخن مشیر بی نظیر را خوار داشت.
به هر برزن وکوی گرد آمده پی مفسدت لشگری زاشقیا
فکرهای بدیع ناگفته شد ز زنگار مفسدت تاری
بر چارسوی باس تو قلاب مفسدت دست بریده باز کشید از عیار ملک