مغازلی

معنی کلمه مغازلی در لغت نامه دهخدا

مغازلی. [ م َ زِ لی ی / م َ زِ ] ( ص نسبی ) منسوب است به مغازل که عمل و معامله دوکها باشد. ( از الانساب سمعانی ).

جملاتی از کاربرد کلمه مغازلی

شیخ بوبکر مغازلی استاد سیروانی بمصر بود وی گوید کی می‌خواستم کی بوالحسن مزین٭ را بیازمایم، بدر سرای وی شدم و در بزدم گفتم: یا اهل الدار واسونی بشئی. ای خداوند سرای! با من بچیزی مواساکن. وی گفت اهل را ای مومنه! چیزی بوی ده که اگر او اللّه شناختی بمن نیامدی، یعنی آزمودن فمرو حلیهم.