مغ زاده

معنی کلمه مغ زاده در لغت نامه دهخدا

مغزاده. [ م ُ دَ / دِ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) فرزند مغ. بچه مغ. مغبچه :
مغ و مغزاده موبد و دستور
خدمتش را تمام بسته میان.هاتف.و رجوع به مغ و مغبچه شود.

معنی کلمه مغ زاده در فرهنگ فارسی

( اسم ) فرزند مغ مغبچه : [ مغ و مغ زاده موبد و دستور خدمتش را تمام بسته میان . ] ( هاتف . چا . سوم . وحید . ۱۵ )

جملاتی از کاربرد کلمه مغ زاده

درین دیر مغان بازآ که بینی مغ و مغ زاده و پیر مغان مست
در حرم با من سخن زندانه گفت از می و مغ زاده و پیمانه گفت
برهمن گل از خیابانش ببرد خرمنش مغ زاده با آتش سپرد
بگذار مرا با مغ و مغ زاده تو زاهد ما از سر حوران بهشت تو گذشتیم