معین الدین

معنی کلمه معین الدین در لغت نامه دهخدا

معین الدین. [ م ُ نُدْ دی ] ( اِخ ) لقب شیخ احمد جام مشهور به ژنده پیل است. و رجوع به احمدبن جریر ملقب به شیخ الاسلام شود.
معین الدین. [ م ُ نُدْ دی ] ( اِخ ) لقب محمدبن عبدالغنی مشهور به ابن نقطه است. رجوع به ابن نقطه شود.
معین الدین. [ م ُ نُدْ دی ] ( اِخ ) رجوع به احمدبن ابی الخیر زرکوب و شدالأزار ص 4 و 317 شود.
معین الدین. [ م ُ نُدْ دی ] ( اِخ ) رجوع به احمدبن عبدالرزاق طنطرانی شود.
معین الدین. [ م ُ نُدْ دی ] ( اِخ ) رجوع به جنید شیرازی شود.
معین الدین. [ م ُ نُدْ دی ] ( اِخ ) رجوع به هبةاﷲبن حسین بن محمد سلمانی شود.
معین الدین. [ م ُ نُدْ دی ] ( اِخ ) ابن الوزیر فخرالدین از وزرای سلسله سلجوقی است و در اوایل وزارت او دولت آل سلجوق منقرض شد و سلطان تکش خوارزمشاه برسلطان طغرل چیره گردید. ( از دستور الوزراء ص 222 ).
معین الدین. [ م ُ نُدْ دی ] ( اِخ ) سراجی بلخی. رجوع به سراجی بلخی شود.
معین الدین. [ م ُ نُدْ دی ] ( اِخ ) ( میرزا... ) علی ، اصل او ازخراسان است اما در درجزین سکنی داشت. مدتی وزیر صفی قلیخان حاکم بغداد بود و سپس وزارت بکتاش خان کرده بعد از فوت بکتاش خان وزیر قم شد. این رباعی از اوست :
ای دل به علی اهل سخا را بشناس
وز مهر و محبتش وفا را بشناس
گرزانکه سر خداشناسی داری
در ذات علی ببین خدا را بشناس.( از تذکره نصرآبادی ص 76 ).
معین الدین. [ م ُ نُدْ دی ] ( اِخ ) محمد اسفزاری از مورخان و فضلای قرن نهم هجری است. وی مؤلف کتاب «روضات الجنات فی تاریخ مدینة هرات » است که تاریخی است از شهر هرات و آن را به نام سلطان حسین ابوالغازی مصدر کرده است. این کتاب وقایع تا سال 875 هَ. ق. را متضمن است. وی در ترسل نیز مهارتی داشته و به شغل انشاء نامه ها و مناشیر دولتی مشغول بوده و رساله ای هم در این باب تألیف کرده و شعر نیز می گفته است. از اشعار اوست :
ز سرمه است آنکه می بینی به چشم هر پری پیکر
که از غوغای چشمش می کند خاک سیه بر سر.
و رجوع به تاریخ ادبیات براون ج 3 ص 481، 482 و 193 و حبیب السیر ج 3 چ خیام ص 348 شود.
معین الدین. [ م ُ نُدْ دی ] ( اِخ ) محمد جامی ( متوفی به 783 هَ. ق. )از احفاد شیخ الاسلام معین الدین احمد جامی نامقی است.وی از مشایخ و علما و شعرای خراسان بود. از اوست :

معنی کلمه معین الدین در فرهنگ فارسی

محمد جامی از احفاد شیخ الاسلام معین الدین احمد جامی نامقی است .

معنی کلمه معین الدین در فرهنگ اسم ها

اسم: معین الدین (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: moeinoddin) (فارسی: معين‌الدين) (انگلیسی: moeinoddin)
معنی: یاریگر و کمک کننده در دین، کمک کننده و یاور دین، ( اَعلام ) ) معین الدین پروانه: [قرن هجری] شهرت امیر سلیمان ابن علی، امیر و دولتمرد نیرومند دربار سلجوقیان روم، از معاصران و حامیان مولوی، به خاطر همدستی با بیبرس، خشم و دشمنی اباقاخان را برانگیخت و به فرمان او به قتل رسید، ) معین الدین نطنزی: [قرن هجری] مورخ ایرانی، مؤلف کتاب منتخب التواریخ معینی، که ابتدا آن را به نام ابراهیم میرزا، پسر امیر تیمور و سپس به نام شاهرخ تیموری کرده است، ) معین الدین یزدی: [قرن هجری] ادیب و مورخ ایرانی، مؤلف مَواهب الاهیه، در تاریخ سلسله ی آل مظفّر

معنی کلمه معین الدین در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] معین الدین (ابهام زدایی). معین الدین ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • معین الدین اجمیری، اجمیری، معین الدین، از بزرگان علمای هند در قرن چهاردهم هجری/ بیستم میلادی• معین الدین بن غیاث الدین سجزی چشتی، از عرفای قرن ششم و مروّج سلسله چشتیه در هند• معین الدین سلیمان بن علی پروانه، مشهورترین عضو خاندان پروانه، و وزیر قدرتمند سلاجقه روم• معین الدین محمد بن سلیمان پروانه، معین الدین محمد فرزند معین الدین سلیمان از افراد مشهور خاندان پروانه• معین الدین محمد اسفزاری، از علمای قرن نهم و دهم هجری و متخصص در صرف و نحو، منطق ، معانی و بیان، زبان و ادبیات عرب، فقه حنفی، تفسیر و احادیث و غیره• معین الدین فراهی هروی، معین الدین فراهی هروی، عارف و واعظ شهیر هرات
...

جملاتی از کاربرد کلمه معین الدین

پوهاند محمد حسین یمین در کتاب افغانستان تاریخی دربارهٔ سانچارک آورده‌است که این ناحیه در جنوب شرق سرپل و در شمال کوهستان‌ها آن موقعیت دارد. اشکال العالم، اصطخری و ابن حوقل (قرن چهارم هجری) این شهر را سان گفته و از شهرهای جوزجانان به حساب آورده‌اند، یاقوت حموی و معین الدین اسفزاری آن را از دهکده‌های بلخ دانسته‌اند و همه آن را شهری دارای بستان‌ها و باقهای انگور، آب‌های روان و آبادان وصف کرده‌اند مؤلف حدود العالم نیز این شهر را سان ضبط کرده، گوید که ناحیتی آبادان است و از وی گوسپند بسیار خیزد.
دانیال معین الدین در سال ۱۹۶۳ در لوس‌آنجلس متولد شد. پدرش غلام معین الدین از اهالی پاکستان و مادرش باربارا نروژی-آمریکایی بود. پدر در بخش خدمات حقوقی هند خدمت می‌کرد و پس از استقلال پاکستان کارش را در سیستم دولتی پاکستان ادامه داد. در سال‌های پایانی دهه ۱۹۵۰ پدر دانیال به منظور برعهده گرفتن مسئولیت مذاکرات تقسیم آب بین هند و پاکستان چند سالی را به واشینگتن اعزام شد. در آنجا بود که با همسر خود باربارا که خبرنگار روزنامه واشینگتن پست بود، آشنا شد.
دانیال معین الدین دو بار ازدواج کرده‌است. همسر نخست وی راشل جین هریس بود. همسر دوم وی سیسیلی برندن محقق مطالعات عرب و خاورمیانه است، این دو در اسلو نروژ با یکدیگر آشنا شدند که این آشنایی به ازدواج انجامید.
بر اساس اسناد و مدارک تاریخی بفروئیه قدیم در ناحیه شمال غربی موقعیت فعلی آن بنا گردیده که بر اثر سیل ویران شده و در ۸۵۶ هجری قمری مجدداً بازسازی شده‌است. در واقع خواجه معین الدین علی میبدی وزیر عدالت آیین در خطه یزد به تعمیر آن همت گماشته و آن منطقه را معین آباد نامیده که بعدها به خاطر سطح صاف و هموار منطقه به بفرو تغییر نام داده شده‌است.
خواجه معین الدین محمد بن حسن سجزی، از عرفا و صوفیان سیستانی است. خواجه معین الدین در محضر خواجه عثمان هروی تربیت یافته و در هندوستان مروج دین نبوی و طریقت علوی بوده‌است.
خواجه معین الدین دارای اشعار زیادی می‌باشد.
مؤلف در خطبه ٔ کتاب نوشته است ’’چون دارالعبادۂ یزد به مَقْدَم عالی یکی از مقربان حضرت و چاکران صادق نیت مشرّف گشت۔ حکم صادر شد که جھت تاریخ بعضی از حروب که بندگی حضرت جھانگشایی را اتفاق افتادہ دیباچه ٔ فارسی نویسد و فتوحات متواتر که از مبدأ عھد باز کرامت شد در فصلی مفرد مجملاً قلمی کردہ بعد ذلک روزنامه ٔ غزوات هندوستان پیش گرفته جنگنامه به عبارتی از تکلف دور و به فھم نزدیک علی التفصیل شرح دھد‘‘۔ بنا بر این کتاب در شھر یزد تألیف شدہ۔ این پدر و پسر از مردم یزد بودہ اند و بطوری که در عبارات خطبه و رقم پایانی نسخه ٔ مذکور دیدہ می شود پدر مؤلف ملقب به جمال الاسلام بودہ است۔ او ھمان معین الدین جمال الاسلام است که در تواریخ یزد نامش آمدہ است۔
دانیال معین الدین (زادهٔ ۱۹۶۳) نویسنده پاکستانی-آمریکایی است که به زبان انگلیسی داستان می‌نویسد. مجموعه داستان کوتاه وی به نام در اتاق‌های دیگر، شگفتی‌های دیگر به ۱۶ زبان ترجمه شده و برنده جایزه استوری در سال ۲۰۰۹ نیز شده‌است.
از وقایع مهم زمان بزرگ امید حمله سلطان سنجر به قلاع اسماعیلی است. سنجر در زمان حسن به سازش تن داده بود ولی پس از او به رویارویی نظامی مبادرت کرد؛ بنابراین در سال ۵۲۰ هجری دو سال پس از جلوس بزرگ امید به عنوان رهبر الموت نخستین حمله را از شرق آغاز کرد. نوشته‌اند که محرک سلطان در این حمله وزیر او معین الدین کاشی بود و البته اندکی بعد (در سال ۵۲۱ هجری) به دست اسماعیلیان کشته شد.
سزد گر در بپاشد لعل او هر گه که در گیتی ز صلب ناصرالدین شه، معین الدین شود پیدا
اقبال به اعدام محکوم شد. قاضی این حکم را صادر کرد و گفت: «شما را جلوی چشم والدینی که فرزندانشان را کشته‌اید خفه می‌شوید و جسد شما را به همان شکلی که بچه‌ها را کشتید، ۱۰۰ تکه می‌کنند و در اسید می‌ریزند.» معین الدین حیدر وزیر داخله با بیان این که پاکستان یکی از امضاکنندگان کمیسیون حقوق بشر است، در تناقض با این حکم گفت: «چنین مجازاتی قانوناً مجاز نیست».