معین الاسلام

معنی کلمه معین الاسلام در لغت نامه دهخدا

معین الاسلام. [ م ُ نُل ْ اِ ] ( ع ص مرکب ) یاری دهنده اسلام. لقب یا عنوانی بود که به علمای دین می دادند.

معنی کلمه معین الاسلام در فرهنگ فارسی

یاری دهنده اسلام . لقب یا عنوانی بود که به علمای دین می دادند .

جملاتی از کاربرد کلمه معین الاسلام

شیوهٔ اجتهاد پیش گرفت و قدم در طریقِ سداد نهاد و بقدرِ استطاعت خود را از انقیادِ نفسِ أَمَّارَهٌٔ بِالسُّوءِ بیکسو کشید، اِلَی اَن مَاتَ عَلَی مَاعَاشَ عَلَیهِ وَ اللهُ المُوَفِّقُ لِذَلِکَ وَالهَادِی اِلَیهِ. تمام شد بابِ ملک اردشیر و دانایِ مهران به بعد ازین یاد کنیم بابِ دیو گاو پای و دانایِ دینی و مبیّن گردانیم که فایدهٔ علم چیست و شجرهٔ علم چون بثمرِ عمل بارور شود، چه اثر نماید و مهرهٔ خصمِ نادان را در ششدرهٔ قصور چون اندازد؟ باری، تَعَالی، خداوند ، خواجهٔ جهان ، معین الاسلام را توفیقِ جمعِ بین الحقّین و تحصیلِ سعادتین میسّر کناد و برخیر مواظب داراد بِمَنِّهِ وَسِعَهِٔ جُودِهِ .
ایزد، تَعَالی ، سایهٔ خدایگانِ عالم، پادشاه بنی‌آدم، اتابکِ اعظم، مظفّر الدّنیا والدّین، ازبک‌بن‌محمد‌بن ایلدگز را از اندیشهایِ خوب در کارِ دین و دولت ممتّع داراد که سرِّ ضمیرش رَبِّ اشرَح لِی صَدرِی خوانده بود و دعایِ وَ اجعَل لِی وَزِیرا مِن اَهلِی هرُونَ اَخِی کرده تا از جلوسِ خواجهٔ جهان ربیب‌الدّنیا والدّین ، معین الاسلام والمسلمین، ابواقاسم هرون بن علی وندان درصدرِ وزارت این دعا باجابت پیوست و آن عقدِ اخوّت که در ازل بسته‌اند با تفویضِ این وزارت از مشیمهٔ مشیّتِ قدرت تو امان آمد، اَللّهُمَّ اشدُد بِهِ اَزرَهُ وَ حُطَّ عَنهُ وِزرَهُ وَ الحَمدُللهِ حَمدا کَثِیرا وَ الصَّلوهِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ .
خانه محمدی نژاد و احمدزاده مربوط به دوره قاجار است و در شیراز، گذر سنگ سیاه، کوچه معین الاسلام واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۰ خرداد ۱۳۸۲ با شمارهٔ ثبت ۸۶۴۱ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.