معوض

معنی کلمه معوض در لغت نامه دهخدا

معوض. [ م ُ ع َوْ وَ ] ( ع ص ، اِ ) مقابل عوض. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). در معاملات ، معوض مالی که از طرف ایجاب کننده داده می شود معوض نام دارد. و مالی که از طرف قبول کننده داده می شود غالباً عوض گویند. در خصوص بیع، معوض را مثمن و عوض را ثمن گویند. ( از ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ).

معنی کلمه معوض در فرهنگ فارسی

مقابل عوض در معاملات معوض مالی که از طرف ایجاب کننده داده می شود معوض نام دارد .

جملاتی از کاربرد کلمه معوض

این خیار نیز مانند دیگر خیارات، پس از ایجاد قابل اسقاط است و صاحب خیار می‌تواند آن را به‌طور صریح یا ضمنی اسقاط کند. ولی اسقاط خیار پیش از ایجاد آن به جمع شدن عوض و معوض در یک جا می‌انجامد و برخلاف نظم عمومی اقتصادی است.
در حقوق ایران مادهٔ ۳۷۷ قانون مدنی ایران گفته‌است: «هر یک از بایع و مشتری حق دارد از تسلیم مبیع یا ثمن خودداری کند تا طرف دیگر حاضر به تسلیم شود...». بسیاری از حقوق‌دانان مانند امامی، کاتوزیان و لنگرودی معتقدند این ماده مخصوص بیع نیست و حق حبس در حقوق ایران در تمام عقود معوض وجود دارد، اما برخی از جمله شهیدی آن را حقی مخالف قاعده و محدود به مواردی دانسته‌اند که قانون بدان تصریح کرده‌است.
از طرف دیگر، بیمه، عقدی معوض است چون هر دو طرف قرارداد، تعهداتی نسبت به یکدیگر دارند.
برخی نیز معتقدند در تمامی قراردادها (چه معوض و چه غیرمعوض) حق حبس وجود دارد، برای مثال گفته‌اند در عقد ودیعه، امانت‌گیرنده (مُسْتودِع) می‌تواند برای دریافت مخارجی که بابتِ مالِ ودیعه کرده از ودیعه‌گذار، مورد ودیعه را حبس کند. البته ایراداتی هم به حق حبس وارد شده، برای مثال مقدس اردبیلی از فقهای امامیه با وجود چنین حقی مخالفت کرده و گفته با بستن قرارداد، اجرای تعهد و تحویل دادن مورد معامله واجب می‌شود. احادیث صریحی هم در مورد این حق وجود ندارد و نیز ظلمِ یک طرف عقد با خودداری از دادن مال طرف دیگر، موجب مشروعیت مقابله به مثل و ظلم طرف دیگر نمی‌شود.
جری معوض این نمایشنامه را به سال ۲۰۱۶ میلادی در تماشاخانهٔ ایماگو در پورتلند، اورگن به نمایش همگانی درآورده است.