معنی کلمه معم در لغت نامه دهخدا
معم. [ م ِ ع َم م ] ( ع ص ) هو معم خیر؛ یعنی رای و عطای وی شامل است همه را و به رای و عطای خویش فرا گرفت همه را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجل معم ؛ مرد خَیِّر که خیر و عقلش همه را فراگیرد. ( از اقرب الموارد ).