معطل ماندن

معنی کلمه معطل ماندن در لغت نامه دهخدا

معطل ماندن. [ م ُ ع َطْ طَ دَ ] ( مص مرکب ) مهمل ماندن. به حال خود رها شدن. متروک ماندن. ضایع ماندن. عاطل ماندن : بلاد خراسان مهمل و معطل می ماند و اهل بدعت مجال فساد می یافتند. ( سلجوقنامه ظهیری ص 17 ). آب آوردن به آن موضع و آغاز عمارت که بعد از استیلای... کفار... خراب و معطل مانده بود. ( تاریخ سیستان ). || متحیر شدن. سرگردان شدن. بلاتکلیف ماندن. || بیکار ماندن.

معنی کلمه معطل ماندن در فرهنگ فارسی

(مصدر ) ۱- متروک ماندن خالی گذاشتن . ۲ - متروک شدن خالی شدن .

جملاتی از کاربرد کلمه معطل ماندن

تکنیک دیگری که اخیراً رایج‌تر شده‌است، چند ریسمانی است. در تکنیک چند ریسمانی، زمانی که پردازنده مجبور است تا داده‌ها را از حافظهٔ کند سیستم واکشی کند، به جای معطل ماندن برای رسیدن این داده، به سراغ برنامهٔ دیگر یا ریسمان دیگری می‌رود که آماده اجرا است. اگرچه این روش موجب افزایش سرعت یک برنامه/ریسمان خاص نمی‌شود، اما باعث افزایش بازدهی کلی سیستم، از طریق کاهش زمان بیکاری پردازنده می‌شود.
نظر «معطّله» یا «اهل تعطیل» این است که عقل آدمی به شناخت اوصاف الهی قادر نبوده و فقط باید خیلی گذرا به صفات خداوند پرداخته شود و به اثبات آنها در قرآن و روایات بسنده کرد. اینان بر این باورند که چون انسان از درک حقیقت معانی صفات الهی ناتوان است لذا عقل در این وادی محکوم به معطل ماندن است، به همین خاطر این روش را «تعطیل» و پیروان آن را «مُعَطِّلِه» می‌نامند.
مراسم جایزه شعر کارنامه در سال ۱۳۸۴ برگزار نشد که نگار اسکندرفر، سردبیر مجله کارنامه توقیف این مجله را عامل توقف آن عنوان کرد. دوره پنجم این جایزه قرار بود هم‌زمان با سالمرگ منوچهر آتشی برگزار شود اما به دلیل معطل ماندن صدور مجوز برخی کتاب‌های شعر تا اطلاع ثانوی این جایزه برگزار نخواهد شد.