معرور

معنی کلمه معرور در لغت نامه دهخدا

معرور. [ م َ ] ( ع ص ) سرمازده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || آنکه او را چیزی غیرمستقل رسد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). کسی که برسد او را چیزی که مستقر نگردد. ( شرح قاموس ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیط المحیط ) ( از لسان العرب ). || شتر گرفتار بیماری عَرّ . ( ناظم الاطباء ). شتر مبتلا به بیماری جرب. ( از اقرب الموارد ).

جملاتی از کاربرد کلمه معرور

قوله وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمانَکُمْ ای صلواتکم الی القبلة الاولی سبب نزول این آیت آن بود که جهودان گفتند اگر قبله حق کعبه است پس ایشان که نماز بیت المقدس کردند همه بر ضلالت‌اند، و ایشان که در آن روزگار فرو شدند چون اسعد بن زرارة و براء بن معرور بضلالت فرو شدند. اللَّه تعالی گفت در جواب ایشان وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمانَکُمْ اللَّه تعالی تباه کردن ایمان شما را نیست، که آنچه کردید از نماز بیت المقدس حق بود و راست، و به نزدیک اللَّه محفوظ و ثواب آن حاصل.