معجم البلدان

معنی کلمه معجم البلدان در فرهنگ فارسی

دوره کتابی است در جغرافیا و ذکر شهرها و اماکن تالیف ابوعبدالله یاقوت ابن عبدالله الحموی الرومی البغدادی مشهور به [ یاقوت حموی ] ( ف. ۶۲۶ ه.ق . ) .

معنی کلمه معجم البلدان در دانشنامه آزاد فارسی

مُعجَمُ الْبُلدان
فرهنگ نامۀ جغرافیایی شهرها، به عربی، نوشتۀ یاقوت حموی در ۶۱۵ تا ۶۲۶ق، . این کتاب مشتمل بر نام های جغرافیایی شهرها، روستاها، دشت ها، کوه ها، دریاها، رودخانه ها و جز آن، به ترتیب الفبایی است و بر نوشته های جغرافیایی پیشینیان و مشاهدات شخصی نویسنده استوار است. یاقوت مطالب متنوع جغرافیایی و تاریخی و قومی، و موضوعات دینی و تمدنی و ادبی و هنری را در مداخل و همچنین بعد از مداخل کتاب گنجانده و نزدیک به ۵هزار بیت شعر به عنوان شاهد مثال آورده است. یاقوت برای تألیف این اثر از کتاب های گوناگونی بهره گرفته که نام بیشتر آن ها در مقدمۀ کتاب ذکر شده است. او در این مقدمه گفتارهای مفصلی در پنج باب، در وصف زمین و اقالیم هفت گانه و اصطلاحات جغرافیایی، دارد. این کتاب مفصل ترین و مهم ترین و در نوع خود بهترین تألیف جغرافیایی عربی ـ اسلامی در قرون وسطا و به تعبیری آخرین نمودار وحدت آرمانی جهان اسلام در زیر لوای عباسیان به شمار می آید. یاقوت در این کتاب هر آنچه را در شش قرن به طور انبوه در این زمینه فراهم آمده بود، به ایجاز بیان کرد. صفی الدین عبدالمؤمن بن عبدالحکم ( ـ۷۳۹ق) مطالب جغرافیایی این کتاب را به نام مراصد الاطلاع، خلاصه کرده است. گزیده ای نیز به جلال الدین سیوطی نسبت داده می شود. معجم البلدان نخستین بار در پنج مجلد به چاپ رسید (بیروت، ۱۹۵۵ـ۱۹۵۷).

معنی کلمه معجم البلدان در دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] مُعجَم اَلبُلدان کتابی است بر پایه جغرافیا نوشته ابوعبدالله یاقوت حموی جغرافیدان و تاریخ نویس مشهور قرن هفتم هجری قمری.
این کتاب شامل مهمترین مصادر جغرافی در فرهنگ اسلامی است. بیش از 15038 موضوع جغرافیایی پیرامون شهرهای عالم در آن مطرح شده است که از جانب غرب، اندلس و از جانب شرق، چین را شامل می شود. معلومات و اطلاعات این کتاب، منحصر به جغرافیا نیست بلکه یک دایرة المعارف روش مند است که به موضوعات تاریخ، علم انساب، لغت، ادب، آداب و رسوم و تراجم هم پرداخته است.
اندیشه تدوین فرهنگنامه جغرافیایی معجم البلدان برای یاقوت به سال 1218م/615ه. در مرو پدید آمد و رنگ خاص کتاب از اوضاعی که با تألیف آن پیوسته بود، بر ما معلوم می شود. چنین رخ داد که یاقوت با امام سمعانی، پسر مؤلّف الأنساب معروف در مجلسی بود و از کلمه حباشه نام محلی در جزیرة العرب، سخن رفت که در حدیث آمده بود و یاقوت بر بنیان اشتقاق کلمه مدلّل داشت که باید آن را با ضم «ح» خواند ولی یکی از حاضران مصر بود که باید حباشه با فتح «ح» خوانده شود و یاقوت نتوانست مرجع موثقی به تأیید نظر خود پیدا کند و با آن که کتابخانه های مرو در آن هنگام پر از مراجع بود، از یافتن شاهد ناتوان ماند.
در این هنگام مصمم شد تا فرهنگ جغرافیایی را توضیح کند بلکه تلفظ درست آن ها را نیز بدست دهد. بنابراین کتاب وی از نوع آن فرهنگ های لغوی است که از قرن نهم به بعد با آن روبرو شده ایم و این نکته از کلمات خود یاقوت به هنگام وصف کتاب در مقدمه معلوم می شود که گوید: «کتابی است درباره نام شهرها و کوهها و دره ها و دشت ها و دهکده ها و جاها و وطن ها و دریاها و رودها و برکه ها و بت ها» به همین جهت آن را معجم البلدان نامیده است.
با آن که یاقوت راهی هموار در پیش داشت که بسیار کسان از پیش پیموده بودند، باز هم بیم آن داشت که به آن متهم شود که از تألیف فرهنگ هدف جغرافیایی صرف دارد، بدین جهت بیشتر از هر چیز کوشش دارد تا مطالب خود را با شواهدی از قرآن و حدیث تأیید کند.
اشاره می کند که آیات خالق و دلایل قدرت او بر همه زمین گسترده است، از این رو در قرائت سفرنامه ها و اطلاع از وضع شهرها فواید بزرگ هست و اندرزهای نکو و مرد پارسا می باید که در اثنای سفر مشاهدات خود را به منظور فایده معاصران و نسل های بعد یادداشت و تدوین کند.
یاقوت از این نکته که اطلاعات جغرافیایی از لحاظ علمی نیز اهمیت دارد غافل نیست. به عقیده او نسخه برداران و روایتگرانی که نام ها را بی دقت می پذیرند، غالباً آن ها را به خطا ثبت می کنند در صورتی که همه مردم به ضبط درست اعلام نیاز دارند. حاکمان و قانونگذاران باید از فتح هر شهر بدست مسلمانان خبر داشته باشند که چگونه انجام گرفته تا خراج شهر را تعیین توانند کرد. اهل حدیث باید علما و مجتهدان معروف هر ولایت را بشناسند. اطلاع یافتن از آب و هوا و اوضاع طبیعی برای طبیبان اهمیت دارد. منجمان نیز باید منازل نجوم را بدانند تا طالع بلاد را توانند دید. شاعران و عالمان لغت باید تلفظ نام مکان ها و رودها و کوه ها و چاه ها را درست بدانند تا خطا نکنند و مضحکه مردم دانا نشوند. یاقوت شرحی را که در مقامات حریری آمده که یکی از دانشمندان بزرگ دوران از تعیین محلی عاجز مانده بود، شاهد گفتار خود می گیرد.
همه این دلایل که یاقوت آورده در حد خود موجه است و بار دیگر تصوری از آن ملاحظات عملی که نوشته های جغرافیایی را به نزد مؤلفان مسلمان پدید آورد و به کمال رسانید بدست می دهد که البته یاقوت همه را یاد نمی کند.
[ویکی نور] معجم البلدان، اثر یاقوت بن عبدالله حموی به زبان عربی است.
اندیشه تدوین فرهنگ نامه جغرافیایی معجم البلدان برای یاقوت به سال 1218م615/ق، در مرو پدید آمد و رنگ خاصّ کتاب از اوضاعی که با تألیف آن پیوسته بود، بر ما معلوم می شود. چنین رخ داد که یاقوت با امام سمعانی، پسر مؤلّف الأنساب معروف، در مجلسی بود و از کلمه حباشه، نام محلّی در جزیرة العرب، سخن رفت که در حدیث آمده بود و یاقوت بر بنیان اشتقاق کلمه مدلّل داشت که باید آن را با ضم «ح» خواند، ولی یکی از حاضران مصرّ بود که باید حباشه با فتح «ح» خوانده شود و یاقوت نتوانست مرجع موثّقی به تأیید نظر خود پیدا کند و باآنکه کتابخانه های مرو در آن هنگام پر از مراجع بود، از یافتن شاهد ناتوان ماند. در این هنگام مصمّم شد تا فرهنگ جغرافیایی را توضیح کند، بلکه تلفّظ درست آنها را نیز به دست دهد. بنابراین کتاب وی از نوع آن فرهنگ های لغوی است که از قرن نهم به بعد با آن روبه رو شده ایم و این نکته از کلمات خود یاقوت به هنگام وصف کتاب در مقدّمه معلوم می شود که گوید: «کتابی است درباره نام شهرها و کوه ها و درّه ها و دشت ها و دهکده ها و جاها و وطن ها و دریاها و رودها و برکه ها و بت ها». به همین جهت آن را معجم البلدان نامیده است.
باآنکه یاقوت راهی هموار در پیش داشت که بسیار کسان از پیش پیموده بودند، باز هم بیم آن داشت که به آن متهم شود که از تألیف فرهنگ هدف جغرافیایی صرف دارد؛ بدین جهت بیشتر از هر چیز کوشش دارد تا مطالب خود را با شواهدی از قرآن و حدیث تأیید کند. اشاره می کند که آیات خالق و دلایل قدرت او بر همه زمین گسترده است؛ ازاین رو در قرائت سفرنامه ها و اطّلاع از وضع شهرها فواید بزرگ هست و اندرزهای نکو، و مرد پارسا می باید که در اثنای سفر، مشاهدات خود را به منظور فایده معاصران و نسل های بعد یادداشت و تدوین کند. یاقوت از این نکته که اطّلاعات جغرافیایی از لحاظ علمی نیز اهمّیّت دارد غافل نیست. به عقیده او نسخه برداران و روایت گرانی که نام ها را بی دقّت می پذیرند، غالبا آنها را به خطا ثبت می کنند؛ درصورتی که همه مردم به ضبط درست اعلام نیاز دارند.
حاکمان و قانون گذاران باید از فتح هر شهر به دست مسلمانان خبر داشته باشند که چگونه انجام گرفته تا خراج شهر را تعیین توانند کرد. اهل حدیث باید علما و مجتهدان معروف هر ولایت را بشناسند. اطلاع یافتن از آب و هوا و اوضاع طبیعی برای طبیبان اهمّیّت دارد. منجّمان نیز باید منازل نجوم را بدانند تا طالع بلاد را توانند دید. شاعران و عالمان لغت باید تلفّظ نام مکان ها و رودها و کوه ها و چاه ها را درست بدانند تا خطا نکنند و مضحکه مردم دانا نشوند. یاقوت شرحی را که در مقامات حریری آمده، که یکی از دانشمندان بزرگ دوران از تعیین محلّی عاجز مانده بود، شاهد گفتار خود می گیرد.
همه این دلایل که یاقوت آورده در حد خود موجّه است و بار دیگر تصوّری از آن ملاحظات عملی که نوشته های جغرافیایی را به نزد مؤلّفان مسلمان پدید آورد و به کمال رسانید، به دست می دهد که البته یاقوت همه را یاد نمی کند.
در آخر مقدّمه نام جغرافی شناسان سلف را به تفصیل می آورد؛ اما نباید پنداشت که نام همه مؤلّفاتی را که مرجع وی بوده اند آورده است.
[ویکی فقه] معجم البلدان (ترجمه). «ترجمه معجم البلدان»، ترجمه فارسی اثر ارزشمند یاقوت حموی به قلم علینقی منزوی است. این ترجمه به لحاظ مقدمه و تحقیقات آن ارزشمند است.
ساختار کتاب، برخلاف متن معجم البلدان که در پنج مجلد آمده، در دو مجلد منتشر و تنظیم شده است. بدین ترتیب که در مجلد اول مقدمه مترجم، به علاوه حروف «همزه، ب، ت، ث» و در مجلد دوم ابتدا شرح احوال و آثار مترجم و پس از آن باقی حروف تا «ز» آمده است. باقی حروف ترجمه نشده است.
گزارش محتوا
در ابتدای مجلد اول، مقدمه ارزشمندی دیده می شود که در ۳۱ شماره تنظیم شده است. در ابتدای این مقدمه زندگی نامه، سفرها، اساتید و آثار یاقوت ذکر شده است. پس از آن به شیوه تالیف کتاب مهم «معجم البلدان» به تفصیل پرداخته شده است. منزوی در بخش آخر مقدمه به انگیزه خود از ترجمه این اثر اشاره کرده است. او با ذکر انتشار الذریعه، طبقات اعلام شیعه و مانند آن می نویسد: «مجموع این کارها به من نشان داد که نود درصد کتاب های یاد شده، از مؤلفان ایرانی است، و به زبان عربی که زبان علمی آن روزگار بود، نگاشته اند.... از این روی بر آن شدم تا آنجا که توان دارم، متن های علمی اصیل تاریخ و جغرافیا را به زبان فارسی برگردانم، تا این بار سنگین از دوش دانشگاهیان آینده کاسته شود». مترجم کار ترجمه کتاب را از روی کهن ترین و درست ترین چاپ معجم البلدان، چاپ وستنفلد، به انجام رسانده است. وی در ادامه به برخی نقایص این کتاب اشاره می کند. وستنفلد درباره اشعار کتاب تحقیق کرده، نسخه بدل و جای تکرار شعرها را نشان داده است، تا کمکی به فهم معنی دشوار آنها شود، منزوی مقداری از آن ها در پانوشت های جلد یکم آورده است. اما درباره شیوه او در ترجمه کتاب برای تعیین صدای حروف به پیروی از استادش دهخدا، هر حرف بی صدا را در میان دو قلاب نهاده است و مطلب را تا حد امکان کلمه به کلمه ترجمه نموده است. اشعاری را که یاقوت به گواه آورده، عینا در متن نهاده، و برخی را کامل در پاورقی ترجمه کرده است؛ اما در خصوص بعضی دیگر مضمون آنها را، تا اندازه ای که بتواند پیوند جغرافیایی شناسه را با خواست مؤلف معجم نشان دهد، در پانوشت آورده و با این استدلال از ترجمه کامل شعر می گذرد: «ترجمه آن ها گاهی یک سر ناممکن است، و گاهی دارای چندین احتمال بی ارزش نحو و صرف عربی است، که پرداختن به آن ها، جز ضایع کردن وقت و بیرون راندن کتاب از موضوع جغرافیا هیچ سود ندارد».
وضعیت کتاب
فهرست مطالب هر یک از مجلدات در ابتدای آنها آمده است. در ابتدای جلد اول پس از پیش گفتار مترجم، رمزهایی که در پیش گفتار و پانوشت ها به کار رفته است، کتابنامه و برخی منابعی که یاقوت به آنها ارجاع داده، ذکر شده است.
منابع مقاله
...
[ویکی نور] معجم البلدان (ترجمه). معجم البلدان (ترجمه)، ترجمه فارسی اثر ارزشمند یاقوت حموی به قلم علی نقی منزوی است. این ترجمه به لحاظ مقدمه و تحقیقات آن ارزشمند است.
ساختار کتاب، برخلاف متن معجم البلدان که در پنج مجلد آمده، در دو مجلد منتشر و تنظیم شده است؛ بدین ترتیب که در مجلد اول، مقدمه مترجم، به علاوه حروف «همزه، ب، ت و ث» و در مجلد دوم ابتدا شرح احوال و آثار مترجم و پس از آن باقی حروف تا «ز» آمده است. باقی حروف ترجمه نشده است.
در ابتدای مجلد اول، مقدمه ارزشمندی دیده می شود که در 31 شماره تنظیم شده است. در ابتدای این مقدمه زندگی نامه، سفرها، اساتید و آثار یاقوت ذکر شده است. پس از آن به شیوه تألیف کتاب مهم «معجم البلدان» به تفصیل پرداخته شده است. منزوی در بخش آخر مقدمه به انگیزه خود از ترجمه این اثر اشاره کرده است. او با ذکر انتشار الذریعة، طبقات اعلام شیعه و مانند آن می نویسد: «مجموع این کارها به من نشان داد که نود درصد کتاب های یادشده، از مؤلفان ایرانی است و به زبان عربی که زبان علمی آن روزگار بود، نگاشته اند... ازاین روی بر آن شدم تا آنجا که توان دارم، متن های علمی اصیل تاریخ و جغرافیا را به زبان فارسی برگردانم، تا این بار سنگین از دوش دانشگاهیان آینده کاسته شود».
مترجم کار ترجمه کتاب را از روی کهن ترین و درست ترین چاپ معجم البلدان، چاپ وستنفلد، به انجام رسانده است. وی در ادامه به برخی نقایص این کتاب اشاره می کند. وستنفلد درباره اشعار کتاب تحقیق کرده، نسخه بدل و جای تکرار شعرها را نشان داده است، تا کمکی به فهم معنی دشوار آنها شود. منزوی مقداری از آن ها را در پانوشت های جلد یکم آورده است.
اما درباره شیوه او در ترجمه کتاب برای تعیین صدای حروف به پیروی از استادش دهخدا، هر حرف بی صدا را در میان دو قلاب نهاده است و مطلب را تا حدّ امکان کلمه به کلمه ترجمه نموده است. اشعاری را که یاقوت به گواه آورده، عیناً در متن نهاده و برخی را کامل در پاورقی ترجمه کرده است؛ اما در خصوص بعضی دیگر مضمون آنها را، تا اندازه ای که بتواند پیوند جغرافیایی شناسه را با خواست مؤلف معجم نشان دهد، در پانوشت آورده و با این استدلال از ترجمه کامل شعر می گذرد: «ترجمه آن ها گاهی یک سر ناممکن است و گاهی دارای چندین احتمال بی ارزش نحو و صرف عربی است، که پرداختن به آن ها، جز ضایع کردن وقت و بیرون راندن کتاب از موضوع جغرافیا هیچ سود ندارد».
[ویکی فقه] معجم البلدان (کتاب). اندیشه تدوین فرهنگنامه جغرافیایی معجم البلدان برای یاقوت به سال ۱۲۱۸ م/ ۶۱۵ ه. در مرو پدید آمد و رنگ خاص کتاب از اوضاعی که با تالیف آن پیوسته بود، بر ما معلوم می شود.
چنین رخ داد که یاقوت با امام سمعانی ، پسر مؤلف الانساب معروف، در مجلسی بود و از کلمه حباشه، نام محلی در جزیرة العرب، سخن رفت که در حدیث آمده بود و یاقوت بر بنیان اشتقاق کلمه مدلل داشت که باید آن را با ضم «ح» خواند، ولی یکی از حاضران مصر بود که باید حباشه با فتح «ح» خوانده شود و یاقوت نتوانست مرجع موثقی به تایید نظر خود پیدا کند، و با آنکه کتابخانه های مرو در آن هنگام پر از مراجع بود، از یافتن شاهد ناتوان ماند. در این هنگام مصمم شد تا فرهنگ جغرافیایی را توضیح کند بلکه تلفظ درست آنها را نیز به دست دهد. بنابراین کتاب وی از نوع آن فرهنگهای لغوی است که از قرن نهم به بعد با آن روبه رو شده ایم، و این نکته از کلمات خود یاقوت به هنگام وصف کتاب در مقدمه معلوم می شود که گوید: «کتابی است درباره نام شهرها و کوهها و دره ها و دشتها و دهکده ها و جاها و وطنها و دریاها و رودها و برکه ها و بتها». به همین جهت آن را معجم البلدان نامیده است.
شیوه یاقوت در تألیف
با آنکه یاقوت راهی هموار در پیش داشت که بسیار کسان از پیش پیموده بودند، باز هم بیم آن داشت که به آن متهم شود که از تالیف فرهنگ هدف جغرافیایی صرف دارد، بدین جهت بیشتر از هر چیز کوشش دارد تا مطالب خود را با شواهدی از قرآن و حدیث تایید کند. اشاره می کند که آیات خالق و دلایل قدرت او بر همه زمین گسترده است، از این رو در قرائت سفرنامه ها و اطلاع از وضع شهرها فواید بزرگ هست و اندرزهای نکو، و مرد پارسا می باید که در اثنای سفر مشاهدات خود را به منظور فایده معاصران و نسلهای بعد یادداشت و تدوین کند. یاقوت از این نکته که اطلاعات جغرافیایی از لحاظ علمی نیز اهمیت دارد غافل نیست. به عقیده او نسخه برداران و روایتگرانی که نامها را بی دقت می پذیرند، غالبا آنها را به خطا ثبت می کنند، در صورتی که همه مردم به ضبط درست اعلام نیاز دارند. حاکمان و قانونگذاران باید از فتح هر شهر به دست مسلمانان خبر داشته باشند که چگونه انجام گرفته تا خراج شهر را تعیین توانند کرد. اهل حدیث باید علما و مجتهدان معروف هر ولایت را بشناسند. اطلاع یافتن از آب و هوا و اوضاع طبیعی برای طبیبان اهمیت دارد. منجمان نیز باید منازل نجوم را بدانند تا طالع بلاد را توانند دید. شاعران و عالمان لغت باید تلفظ نام مکانها و رودها و کوهها و چاهها را درست بدانند تا خطا نکنند و مضحکه مردم دانا نشوند. یاقوت شرحی را که در مقامات حریری آمده، که یکی از دانشمندان بزرگ دوران از تعیین محلی عاجز مانده بود، شاهد گفتار خود می گیرد. همه این دلایل که یاقوت آورده در حد خود موجه است و بار دیگر تصوری از آن ملاحظات عملی که نوشته های جغرافیایی را به نزد مؤلفان مسلمان پدید آورد و به کمال رسانید، به دست می دهد که البته یاقوت همه را یاد نمی کند.
محتوای کتاب
در آخر مقدمه نام جغرافی شناسان سلف را بتفصیل می آورد، اما نباید پنداشت که نام همه مؤلفاتی را که مرجع وی بوده اند آورده است. سابقا بسیاری از آنها را نام بردیم و درباره بعضیشان فقط بر یاقوت تکیه داشتیم، زیرا متن آثاری که از آنها نقل کرده به جا نمانده است. یاقوت مقدمه را با تحلیل کتاب و روش تالیف آن به سر می برد؛ که روزن این قسمت را در تحقیقی که از آن یاد کردیم تا حدی روشن کرده است. یاقوت تقاضای کسانی را که به اصرار خواستار اختصار کتاب وی بوده اند با خشونت رد کرده و در این مورد به حکایتی از جاحظ در معایب اختصار کتب استشهاد می کند. به دنبال مقدمه پنج باب هست که به منزله مدخل کتاب است. باب نخست از نظریات مختلف درباره شکل زمین بر اساس جغرافیای ریاضی که ماهیت آن را می شناسیم سخن دارد و خود او زمین را به شکل کره می داند، که فلک چون مغناطیس از هر طرف آن را می کشد. باب دوم از نظام تقسیم اقالیم گفت و گو دارد و ضمنا بروج دوازده گانه و بلاد متعلق بدان و راههای عملی برای تعیین قبله هر شهر را نیز یاد می کند. باب سوم در تفسیر اصطلاحات جغرافیایی است که از برید، فرسخ، میل، و عنوان ناحیه ها چون اقلیم، کوره، ولایت، استان، رستاق، طسوج، جند، آباد، سکه، و مصر گفت و گو می کند، آنگاه اصطلاحات جغرافیایی نجومی را چون طول، عرض، درجه، و دقیقه، و اصطلاحات مخصوص خراج و درآمد زمین را چون صلح، سلم، عنوة، خراج، فی ء، غنیمت ، صدقه ، خمس، و اقطاع شرح می دهد، باب چهارم فهرست بلادی است که مسلمانان گشوده اند به ترتیب خراجی که از هر یک وصول می شود. باب پنجم بحثی مقدماتی است در اخبار بلاد و مردم نواحی مختلف و طبقه بندی ممالک از لحاظ منزلت و اهمیت؛ که بابل به مقام اول است، سپس هند، آنگاه چین ، بعد ترک، بعد روم. از پس این بابهای مقدمه وار که پنجاه صفحه کتاب را می گیرد فرهنگ به معنای دقیق آغاز می شود.
← نام مکانها در معجم البلدان
...

جملاتی از کاربرد کلمه معجم البلدان

دهخدا به نقل از معجم البلدان مقبره دحیه کلبی را روستای مزه معرفی می‌کند.
به یکی از ریزابه های دجله دیاله می گفتند که دجله کوچک یا دیله کوک نیز خوانده می‌شد. دهخدا نام دجله را از معجم البلدان دیلکه نقل نموده است و گفته است در کتیبه ها به‌صورت دگلت بوده است.
به هر حال نام دارابگرد در کتاب حدود العالم «داراگرد»، در متون عربی «دارابجرد»، در معجم البلدان «درابجرد» و در بسیاری مآخذ دیگر، «دارابگرد» آمده‌است.
دو قرن پس از این سلسله منابع اولیه، یاقوت حموی (۱۱۷۹–۱۲۲۹) با نگارش معجم البلدان عصر دانشنامه‌نویسی را آغاز کرد. در کتاب یاقوت هم اطلاعات ابن فضلان و هم ابن حوقل دربارهٔ خزرها آمده است. یاقوت به اشتباه مطالب هر دو را با نام ابن فضلان ثبت می‌کرد و لذا پیش از کشف نسخهٔ خطی کتاب ابن فضلان در مشهد، اختلافات نظر فراوانی دربارهٔ این منابع وجود داشت که حال وضعیت آن‌ها روشن شده است.
به یکی از ریزابه‌های دجله دیاله می‌گفتند که دجله کوچک یا دیله کوک نیز خوانده می‌شد. دهخدا نام دجله را از معجم البلدان دیلکه نقل نموده‌است و گفته‌است در کتیبه‌ها به‌صورت دگلت بوده‌است.
یاقوت حموی در معجم البلدان ذیل کلمه مازندران و طبرستان می‌نویسد: «طبرستان معروف به مازندران است و نمی‌دانم از کی به مازندران نامیده شده است و آن نامی است که ما آن را در کتاب‌های قدیم نیافتیم، و همانا از زبان اهل آن بلاد شنیده شده است و بی‌شک مازندران و طبرستان یکی است.»
این شهر بر ویرانه‌های شهر تاریخی حجر الیمامه ساخته شده‌است، تاریخ (حجر الیمامه) به دوران دو قبیلهٔ مشهور طسم و جدیس بر می‌گردد که دوران پیش از اسلام می‌زیسته أند، این دو قبیله در نهایت نابود شده أند، بنا براین در وصف تاریخ نگاران این دو قبیله (طسم و جدیس) از قبائل (البائدة) به‌شمار می‌آیند. آثار و بقایا کاخ‌های آنان تا صدر اسلام نیز باقی‌مانده بوده‌است، و قبیلهٔ بنی حنیفه در آن‌ها جا گرفته بوده‌اند در عصر جاهلیت، و همچنین یکی از بازارهای مشهور دوران جاهلیت بوده‌است. در این باب یاقوت حموی در معجم البلدان می‌گوید: نام «حجر الیمامه» از نام حجر عبید الحنفی گرفته شده هنگامی ۳۰ کاخ و ۳۰ بستان بنا نهاد ونام آن‌ها (حجر) گذاشت. اما پیش از آن «الیمامه» نام داشته‌است.
در گذشته این شهر جزی از استان جبال بود، تا آنگاه که عراق عجم در قرن ششم هجری برابر عراق عرب پدیدار شد و به همین علت حمدالله مستوفی در کتاب نزهه القلوب می‌آورد که: "از اصفهان تا دیگر ولایات عراق عجم مسافت براین موجب است، دلیجان سی و پنج فرسنگ " درآغاز پادشاهی صفویه دلیجان خود حاکم‌نشین جداگانه‌ای داشته‌است. معجم البلدان از دلیجان به عنوان 'بلده' یادكرده ودركتاب 'زینت المجالس' آمده است: 'دلیجان شهری است وسط كه قرب هزار خانه در او باشد و در قدیم 20 پارچه روستا از توابع او بوده است. لیكن این شهر براثر عواملی چون سیل گیر بودن، جنگ، بروزقحطی، كم شدن آب و فشار شدید مالیاتی و بازدید حاكمان و نداشتن حاكم مستقل و تلاشگر، رو به افول گذاشته و از وسعت آن كاسته شده است
حد طبرستان در نقشه‌ها و دوران‌های مختلف گاه تمام البرز کوه را شامل می‌شده و گاه تنها ولایات شمالی ایران و البته در بیشتر دوران‌ها محدوده‌ای نزدیک به مازندران فعلی را در بر می‌گرفته است. یاقوت حموی در معجم البلدان ذیل کلمه مازندران و طبرستان می‌نویسد: «طبرستان معروف به مازندران است و نمی‌دانم از کی به مازندران نامیده شده است و آن نامی است که ما آن را در کتاب‌های قدیم نیافتیم، و همانا از زبان اهل آن بلاد شنیده شده است و بی‌شک مازندران و طبرستان یکی است.»
یاقوت حموی در معجم البلدان می‌نویسد: «جوشقان قصبه‌ای است از اسفراین و آنقدر نزدیک شهر است که می‌توان آن را یکی از محلات شهر شمرد. سکنه جوشقان را کوشکان می‌نامند»