معجرم
جملاتی از کاربرد کلمه معجرم
بلکه تو گویی به سر این معجرم شعر سفید است ز موی سرم
ربود از سر من کهن معجرم دگر آنچه بد پوشش اندر برم
تا از نو اندازد به سر این کهنه نیلی معجرم خاک دو عالم بر سرم
آخر از سر معجرم بردند و خلخالم ز پای در تماشای من آوردید دشمن صف بصف
سر بر آر از خواب و بنگر معجرم چون به یغما برده دونان از سرم