معنی کلمه معتمر در لغت نامه دهخدا
معتمر. [ م ُ ت َ م ِ ] ( اِخ ) ابن سلیمان التیمی مکنی به ابومحمد ( 106 - 187 هَ. ق. ) محدث بصره در عصر خویش و حافظ و ثقه بود. عده بسیاری از جمله احمدبن حنبل از وی روایت کرده اند. او راکتابی است در «مغازی ». ( از اعلام زرکلی ج 3 ص 1054 ).