معتزلی. [ م ُ ت َ زِ ] ( ص نسبی ) یک تن از معتزله. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : و هر کس که آن را در فلک و کواکب و بروج داند آفریدگار را از میانه بردارد معتزلی و زندیقی و دهری شود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 93 ). رؤیت حق به بر معتزلی دیدنی نیست ببین انکارش.خاقانی.و رجوع به معتزله شود. - معتزلی مذهب ؛ آنکه بر مذهب معتزله است : محمود با آن جماعت تدبیر کرد که فردوسی را چه دهیم گفتند پنجاه هزار درم و این خود بسیار باشد که او مردی رافضی است و معتزلی مذهب. ( چهارمقاله ).
معنی کلمه معتزلی در فرهنگ فارسی
منسوب بمعتزله . ( صفت ) منسوب به معتزله فردی از گروه معتزله
جملاتی از کاربرد کلمه معتزلی
«وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ» میگوید: اللَّه جل جلاله، بهمه بصرها میرسد، و همه را میدریابد، و اشارت است که هیچ کس از خلق خدا بصرها در نیابند، و بحقیقت آن نرسند، و کیفیت بینایی ندانند، و تخصیص این دو حدقه در بینایی بیرون از عضوهای دیگر هیچ در نیابند. چون خلق را احاطت و دریافت بصر خویش و رسیدن بکنه آن نیست، چون روا باشد که ایشان را احاطت بود بکنه جلال عزت، و ادراک لم یزل و لا یزال. اگر معتزلی در نفی رؤیت بعموم این آیت تمسک کند، جواب وی آنست که اگر چه لفظ عام است تخصیص در آن شد، که اللَّه جای دیگر میگوید: وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلی رَبِّها ناظِرَةٌ.
حسن بن زید پیرو شاخهٔ جارودیه در مذهب زیدیه بودهاست. او در سیاستهای مذهبی خویش، رسوم، فقه و کلام معتزلی را به شکلی رسمی اجرا میکرد. وی جنبش خود را بر سه اصل بنا نمود که در زمان گرفتن بیعت از اهالی کلار نیز بر این اصول تأکید کردهاست:
بغداد در قرن دهم (عصر آل بویه) مرکز متکلمان معتزله بود. عقاید آنان در مورد صفت و عدالت خدا و اختیار متکلمان شیعه را متأثر ساخت. بنی نوبخت، به ویژه ابوسهل نوبختی (متوفی ۹۲۳–۹۲۴)، کلام معتزلی را با نظام فکری امامیه آمیختند.
چو هست و نیست مرا دید چشم معتزلی بگفت دیدم معدوم را که شیء باشد
صلح حسن بن علی سبب شد تا در میان فرقههایی که امامت را به اختیار و بیعت اهل حل و عقد درست میدانستند، مباحثاتی دربارهٔ امکان و شرایط خلع امام از امامت بهوجود آید. نتایج این مباحثات با مسئلهٔ مشروعیت خلافت معاویه مرتبط است. متکلمان معتزلی که با توجه به مبانی اعتقادات خود، معاویه را در مقام امام بهرسمیت نمیشناختند، با دلایلی بیان کردهاند که حسن بن علی پس از صلح، بر مقام امامت خویش باقی بوده است. در برابر این رویکرد، متکلمان اهل سنت که خلافت معاویه را دارای رسمیت میدانستند، صلح حسن بن علی را کنارهگیری وی از مقام امامت در نظر گرفتهاند و معاویه را در مقام خلیفه بهرسمیت شناختهاند.
مکن از حق کران چو معتزلی لایزالیش دان و لم یزلی
مؤلف این تفسیر جارالله زمخشری در سال ۴۶۷ هـ. ق در قریهٔ زمخشر از روستاهای خوارزم چشم به جهان گشود. در کودکی بر اثر سرما یک پای او را بریدند و با عصا راه میرفت. «ابونصر اصفهانی» و «علی بن مظفر نیشابوری» از استادان وی بودند. زمخشری در فقه، پیرو مذهب حنفی و در اصول و کلام، معتزلی مذهب بود. به سبب اقامت دو سالهاش در خانهٔ خدا و مجاورت مسجدالحرام به لقب جارالله (همسایه خدا) شهرت یافت و تفسیر کشاف را در این ایام نگاشت. وی در بسیاری از علوم زمانه همچون علم دین، تفسیر، اشتقاق، نحو، ادب، حدیث و بیان صاحبنظر و دارای تألیفات گرانبهایی است. وی پس از بازگشت از مکه در سال ۵۳۸ هـ. ق در جرجانیه درگذشت.
حدیث رؤیت صانع مرا محقق شد که دست معتزلی غالب ست و وجه پدید
این کتاب در ابتدا به زبان عربی نوشته شده و پس از آن برای درک بهتر مخاطبان، حاشیههایی به زبان طبری و بعضاً فارسی، به آن افزوده شدهاست. مطالب در نسخههای مختلف تفاوتهایی دارند و بخشهایی از مطالب مندرج نیز به افرادی غیر از نویسندهٔ اصلی کتاب تعلق دارند. ابوالفضل دیلمی مطالب این تفسیر را بر پایهٔ منابع مختلفی نوشتهاست و اکثر منابع او تفسیرهای معتزلی و زیدی هستند و توجه وی به علم کلام در گزینش منابع مشهود است. در میان منابع تفسیر کشاف بیش از همه مورد استناد قرار گرفتهاست.
بود. تعالیم قاسم در خصوص الهیات، نماد انتقال از عقاید زیدیان نخستین کوفی به ضد جبرگرایی، دیدگاههای تند ضد تجسیم و تشبیه، تفکیک میان خدا و افعال شر و تأکید بر تمایز مطلق خداوند با همه خلقت بود. عقاید او هر چند با نظر متعزله معاصر خود متفاوت است، زمینه لازم را برای انتخاب الهیات معتزلی در میان پیروان متأخر خود فراهم کرد. تعالیم او در فقه، گونهای سنت شیعی متعادل و متأخر از مدینه ارائه میکرد که کاملاً از عقیده مکتب زیدی کوفه مستقل بود.
در سال ۲۵۰ هجری مردم رویان قیام کردند و از حسن بن زید حسنی که از اهالی ری بود، برای رهبری شان دعوت کردند. حسن بن زید اولین حکومت زیدی را به پایتختی آمل پایهریزی کرد. او به صورت رسمی از آیین و فقه شیعی و اعتقادات معتزلی حمایت کرد و مشهور است که کتابهایی در فقه و امامت نیز نوشتهاست. پس از او برادرش محمد جانشین او شد و تا سال ۲۸۷ حکومت کرد. هیچ یک از این دو برادر در نزد زیدیان متأخر به عنوان «امام» شناخته نشدهاند و سنت تحصیلی نیز تعالیم آنها را نادیده گرفت.