معاینه کردن

معنی کلمه معاینه کردن در لغت نامه دهخدا

معاینه کردن. [ م ُ ی َ ن َ / ی ِ ن ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) به چشم دیدن. با دقت به بررسی چیزی پرداختن. || بررسی و دقت کردن طبیب در وضع بیمار برای تشخیص بیماری او. و رجوع به معاینه شود.

معنی کلمه معاینه کردن در فرهنگ فارسی

به چشم دیدن با دقت به بررسی چیزی پرداختن . یا بررسی و دقت کردن طبیب در وضع بیمار برای تشخیص بیماری او .

جملاتی از کاربرد کلمه معاینه کردن

ز حال مردم چشمم توان معاینه کردن که در محیط غمت خانهٔ حباب سیاه است