معانی و بیان

معنی کلمه معانی و بیان در دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] معانی و بیان، اثر جلیل تجلیل و به زبان فارسی است که درباره علم معانی و بیان در ادبیات عربی و فارسی نوشته شده است.
کتاب حاضر، شامل دو بخش با عناوین علم معانی و علم بیان است که هرکدام شامل زیر فصل‎هایی مربوط به خود می‎باشد.
روش مؤلف در این کتاب چنین است که برای هر بحثی از موضوعات مرتبط با کتاب، مثالی از ابیات فارسی یا آیات قرآنی را ذکر می‎نماید.
نویسنده در بخش اول که در مورد علم معانی است، در ابتدای سخن از کلام رسا سخن گفته و خاطرنشان می‎کند که سخن رسا، گفتاری است که گوینده آن را متناسب احوال مخاطبان پرداخته و سازگار با سطح احساس خواننده یا شنونده بیان داشته است.
سپس نمونه‎هایی از ایجاز و اطناب در سخن را ذکر نموده و در ادامه از نمونه‎های ایجاز و اطناب در قرآن کریم که نمونه‎ی اعلای بلاغت است، مطالبی را خاطرنشان می‎کند.
همچنین در این بخش از کتاب، در مورد «فصاحت» سخن رانده و می‎گوید: فصاحت به معنی روشنی و ظهور و گشاده‎زبانی است؛ چنان‎که فردوسی گفته است:

جملاتی از کاربرد کلمه معانی و بیان

در فلسفه اسکولاستیک علاوه بر منطق و الهیات و اخلاق و سیاست و پارهای از طبیعیات و فلکیات مورد قبول کلیسا قواعد زبان و معانی و بیان نیز گنجانیده شده بود و به این صورت فلسفه در آن عصر مفهوم و قلمرو وسیعتری یافته بود.
فکری که بر آن طبع روان می‌گذرد شرحش ز معانی و بیان می‌گذرد
برای تفسیر قرآن مفسران باید مسلط به علوم متعددی باشند که از میان آنها می‌توان به علم لغت، علم معانی و بیان و بدیع (فصاحت و بلاغت)، علوم قرآنی مانند قرائات و شناخت ناسخ و منسوخ و اسباب نزول، علوم حدیث مثل درایه و رجال‌شناسی تا با سلسله سند روایان احادیث تفسیری را بررسی کند، علوم فقه و اصول فقه تا بتواند دلالتهای کلام و حجیت آنها را بررسی کند.
عشق گفتا خود حقیقت آن ماست وین معانی و بیان در شأن ماست
پس از آن به فراگیری معانی و بیان نزد جد مادری خویش («صدرالعلما») پرداخت و در همین ایام "رسالهٔ موجزهٔ التاریخ المختصر فی احوال المعصومین الاربعه عشر" را تألیف نمود.
با صورت و معنئی که او راست چه جای معانی و بیان است
آسوده ز جسم و جان و صورت فارغ ز معانی و بیان است
روزهای کودکی و نوجوانی خواجه توسی در شهر توس سپری شد. وی در این روزها پس از خواندن و نوشتن، قرائت قرآن، قواعد زبان عربی و فارسی، معانی و بیان و حدیث را نزد پدر خویش آموخت. پس از آن به توصیه پدر، نزد دایی‌اش «نورالدین علی بن محمد شیعی» که از دانشمندان نامور در ریاضیات، حکمت و منطق بود، به فراگیری آن علوم پرداخت. سپس با راهنمایی پدر در محضر «کمال الدین محمد حاسب» که از دانشوران نامی در ریاضیات بود، به تحصیل پرداخت اما هنوز چند ماهی نگذشته بود که استاد آهنگ سفر کرد و آورده‌اند که وی به پدر او چنین گفت: من آنچه می‌دانستم به او (خواجه نصیر) آموختم و اکنون سؤالهایی می‌کند که گاه پاسخش را نمی‌دانم!
علم ما علم بدیعی دیگر است از معانی و بیان شمس دین