مصلحت کار
معنی کلمه مصلحت کار در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه مصلحت کار
پشتهٔ این گِل چو وفادار نیست روی بدو مصلحت کار نیست
افزون مکوش و مصلحت کار خود ببین زین بیشتر ستم به دل و جان روا مدار
سر ببازم به هوای تو که مسکین توام عاقبت مصلحت کار در آن خواهد بود
مرا هر آینه لازم بود جلای وطن چرا که مصلحت کار بیدلان سفرست
غیر که غافل ز دل زار توست بیخبر از مصلحت کار توست
هر آنچه مصلحت کار من در آن دانی اگر شفاست وگر مرگ ای خدا بفرست
عرفی از مصلحت کار فراموش مکن مده از کف به زیان، گوهر بی سود مخر
در دلبری از چشم مجو مصلحت کار عاقل نکند پیروی رای علیلی
مرا که روز و شب اندیشهٔ تو باید کرد نظر به مصلحت کار خود کجا دارم؟
مگر که مصلحت کار من درین دیدی؟ که هیچ مصلحت کار من نمی بینی