مصطبکی. [ م َ طَ ب َ ] ( ص نسبی ) ( از مصطبه عربی + پسوند -َک + یاء نسبت ) منسوب به مصطبک. میخانه. || پیاله فروش. ( یادداشت مؤلف ) : باز نام پدر مصطبکی زنده کنی دیده دیو شود بازبه روی تو قریر شاعر مصطبکی گردی تا شعر تو را بزند مطربک مصطبکی بر بم و زیر.سوزنی.
جملاتی از کاربرد کلمه مصطبکی
زنده نام پدر از مصطبکی کردی تا دیده دیو شو و باز بروی تو قریر