( مشکوة ) مشکوة. [ م ِ کات ْ ] ( ع اِ ) ( از «ش ک ی » ) مشکاة. ( ناظم الاطباء ). رسم الخطی از مشکاة بمعنی چراغدان : اﷲ نور السموات و الارض مثل نوره کمشکوة فیها مصباح... ( قرآن 35/24 ). هرچه جز نورالسموات از خدای آن عزل کن گر تو را مشکوة دل روشن شد از مصباح لا.خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 1 ).وآنکه زین قندیل کم مشکوة ماست نور را در مرتبت ترتیبهاست.مولوی ( مثنوی چ خاور ص 91 ).چشمشان مشکوة دان دلْشان زجاج تافته بر عرش و افلاک این سراج.مولوی ( مثنوی ایضاً ص 397 ).رجوع به مشکاة شود.
معنی کلمه مشکوه در فرهنگ فارسی
( اسم ) آلتی که در آن چراغ و قندیل گذارند جایی که در آن چراغ نهند . توضیح رسم الخط صحیح آن در عربی مشکاه و در رسم الخط قر آنی مشکوه است ولی بشیو. نویسندگان ایرانی در فارسی مشکات درست تر است . رسم الخط مشکاه در قر آن کریم بمعنی چراغدان .
جملاتی از کاربرد کلمه مشکوه
طوبی آزموده در اول مهر ۱۳۱۵ شمسی در سن ۵۸ سالگی در تهران درگذشت. بعد از مرگ او، مدرسهٔ ناموس تا سالها توسط طوبا مشکوه نفیسی مدیریت شد و در سال ۱۳۱۹ شمسی به وزارت فرهنگ واگذار شد. نام مدرسهٔ ناموس بعدها به دبیرستان شهناز تغییر کرد.
بحق عصمت مشکوه سر غیب بتول مرا بخویش دلالت کن ای امام همام
ز مشکوه و زجاجت ور که دوری نباشد هیچ پیدا غیر نوری
اکلیل رسالت را بودند دو درّ ثمین مشکوه نبوت را مصباح منیر ظلم
چراغی بر افروزان به مشکوه دل ای غافل که از دامنفشانیهای جهلش نیست پروایی
نکو بخوان و بیندیش و بنگر و سره کن مدار خوارش و مشکوه و مشکن و مفکن
در و دیوار شده مطلع انوار امروز که ز مشکوه هدی گشته پدیدار امروز
تواضع کرد بسیار و مرا گفت ز من مشکوه و بی آزار بگذر
شمشیر عدل مهد مروت مکان علم مشکوه حلم و شمع هی میر کامکار
نه گنجینه گنج شاهی است خاک؟! نه مشکوه نور الهی است خاک؟!
کوه اگر پر ز مار شد مشکوه سنگ و تریاک هست هم در کوه
پس ازاتمام تحصیلات عالی به تهران بازگشت و از بدو افتتاح تالار رودکی بهعنوان سولیست اول مشغول به کار شد و در کنسرتهایی به رهبری حشمت سنجری و فرهاد مشکوه شرکت نمود.