مشکان. [ م َ ] ( اِخ ) مرکز دهستان گیسگان است که در بخش بافت شهرستان سیرجان واقع است و 675 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ). مشکان. [ م ُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان کاشان است که 1050 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ). از طسوج قاسان. ( تاریخ قم ص 114 ). از دیه های قاسان. ( تاریخ قم ص 138 ). مشکان. [ م ِ ] ( اِخ ) قصبه مرکز دهستان دربقاضی در بخش سرولایت شهرستان نیشابور است که 1732 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ). مشکان. [ م ُ ] ( اِخ ) مرغزار بید و مشکان ، مرغزار نیکوست و ناحیتی است آنجا «بسیرا» گویند. سردسیر است. طول آن هفت فرسنگ در عرض سه فرسنگ. ( فارسنامه ابن البلخی ص 155 ). مشکان. [ م ُ ] ( اِخ ) ناحیه ای است از اعمال روز راور از نواحی همدان. ( از لباب الانساب جزء 3 ص 144 ). نام شهری از اعمال همدان نزدیک قریه رودآور. ( یادداشت مؤلف ). مشکان. [ م ُ ] ( اِخ ) نام پدر ابونصر صاحب دیوان رسالت محمود غزنوی و استاد ابوالفضل بیهقی. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به تتمه صوان الحکمه ص 179 شود.
معنی کلمه مشکان در فرهنگ فارسی
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان کاشان . دامنه معتدل . دارای ۱٠۵٠ تن سکنه . محصول : غلات پنبه تنباکو انار انجیر. صنایع دستی زنان :قالی بافی نام پدر ابونصر صاحب دیوان رسالت محمود غزنوی و استاد ابوالفضل بیهقی .
معنی کلمه مشکان در فرهنگ اسم ها
اسم: مشکان (پسر) (فارسی، سانسکریت) (طبیعت) (تلفظ: moškān) (فارسی: مشکان) (انگلیسی: moshkan) معنی: منسوب به مشک، خوشبو، ( سنسکریت ـ فارسی ) ( مشک، ان ( پسوند نسبت ) )، ( اَعلام ) نام پدر بونصر ( مشکان ) صاحب دیوان رسالت سلطان محمود غزنوی و استاد ابوالفضل بیهقی، ( سنسکریت ـ فارسی ) ( مشک + ان ( پسوند نسبت ) )، ( مشکان ) نام چند جا و مکان، مشک ( سنسکریت ) + ان ( فارسی ) مشک ( ماده ای معطر ) + ان ( نشانه جمع فارسی )، نام ناحیه ای در همدان، نام پدر ابونصر صاحب دیوان رسالت محمد غزنوی و استاد ابوالفضل بیهقی
معنی کلمه مشکان در دانشنامه عمومی
مشکان (خوشاب). مشکان شهری از توابع بخش مشکان در شهرستان خوشاب استان خراسان رضوی ایران است. جمعیت آن بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵ برابر ۳۵۴۰ نفر ( ۷۱۲ خانوار ) بوده است. این شهر در شمال ایستگاه راه آهن خوشاب در حدود ۲۱ کیلومتری شهر سلطان آباد، ۵۵ کیلومتری شهر سبزوار، ۱۱۵ کیلومتری شهر قوچان و ۸۰ کیلومتری شهر نیشابور واقع شده است. [ نیازمند منبع] پیشینه این شهر به زمانهای بسیار دور ( ۱۰۳۰ میلادی ) بازمی گردد. نام این شهر از نام بونصر مشکان استاد حسنک وزیر گرفته شده که آرامگاه وی در این شهر واقع است. [ نیازمند منبع] زبان عامیانه این منطقه ترکی خراسانی می باشد، این زبان از خانواده زبانهای اوغوز تعلق دارد. ترک های خراسان از نوادگان سربازان قزلباش هستند که همراه با شمار زیادی از کردهای خراسان در دوران صفوی برای نگهبانی از مرزهای شمال شرقی ایران در برابر یورش های دولت ازبکان به همراه خانواده هایشان از آناتولی به خراسان کوچانده شدند. در مشکان علاوه بر زبان ترکی، گویش های کردی و بلوچی نیز رواج دارد. عمده درآمد مردم مشکان از طریق کشاورزی و دامداری تامین می شود. در چند سال اخیر صنعت سراجی نیز در بین جوانان مشکان رواج یافته است. از محصولات کشاورزی مهم این منطقه می توان به چغندرقند، زیره، پنبه، گندم و جو، پسته و زعفران و نیز هندوانه و خربزه اشاره کرد. خربزه این شهر از نوع خاصی است. [ نیازمند منبع] • تحقیقی پیرامون شخصیت و دلایل اعدام حسنک وزیر مشکان (شهربابک). مشکان روستایی در دهستان میمند واقع در بخش مرکزی شهرستان شهربابک استان کرمان است. در سرشماری سال ۱۳۸۵ به وجود این روستا اشاره شده اما جمعیت آن ذکر نگردیده است. مشکان (نی ریز). مشکان شهری که مرکز بخش مشکان شهرستان نی ریز در استان فارس ایران است. مشکان در سرشماری نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵ جمعیتی برابر با ۶٬۶۱۷ تن داشت. در منابع جغرافیایی و تاریخی سده های سوم تا هشتم هجری قمری از روستایی با نامهای «ماسکانات»، «ماشکانات»، «مسکانات»، «مشکانات»، «میسکانان» و «میشکانات» یاد شده است. اطلاعات داده شده مربوط به یک مکان است و تقریباً با مشکان کنونی مطابقت دارد. نخستین منبع المسالک و الممالک است که تحت عنوان «میسکانان»، از آن یاد کرده و آن را در هشت فرسنگی صاهک گفته است. اصطخری آن را مشکان با مسجد منبردار و از شهرهای جَوْبَرَقان خوانده است. در صوره الارض، حدود العالم و احسن التقاسیم به نام های «ماشکانات»، «مشکانات» و «مسکانات» آمده و از شهرهای دارابگرد دانسته شده است. ابن بلخی تحت عنوان «میشکانات» گفته است: «ناحیتی است از نیریز و سبیل آن سبیل نیریز است در همه احوال و به روایتی چنان است کی خیره و نیریز هم از کوه دارابجرد است. » لسترنج با توجه به عبارت آخر ابن بلخی، پنداشته که ابن بلخی میشکانات را همان خیر دانسته است. در معجم البلدان از مکانی با عنوانِ «ماسکنات» در فارس یاد شده که به احتمال منظور مشکان است. مطالبی را که زرکوب شیرازی در شیرازنامه و حمدالله مستوفی در نزهه القلوب دربارهٔ آن آورده اند، نشان از اهمیت و آبادانی آن در سده هشتم هجری قمری دارد. به گفته زرکوب شیرازی: «میشکانات هم از کوره دارابجرد است، ولایت و صوبی معمور به غایت آبادان و نعمت در او ارزان و فراوان امراء و اشراف، احشام در آن نواحی اختیار مقام داشتندی و هر سال مدتی بدان صوب میل کردندی. » حمداللّه مستوفی نیز آن را «ناحیتی معمور» و از توابع نیریز خوانده که در «آب و هوا و حاصل مانند آن» نیست. محدوده جغرافیایی آن بدین شرح می باشد: در مسیر در دست ساخت بزرگراه مهریز به نی ریز مسیر اتصال شرق فارس به یزد و شمال آن به شهرستان خاتم استان یزد - از شرق به شهرستان شهر بابک در استان کرمان - از غرب به شهرستان بختگان در استان فارس و از جنوب به شهرستان نی ریز. این شهر در فاصله ۳۰۳ کیلومتری یزد، ۳۰۷ کیلومتری کرمان و ۳۰۵ کیلومتری شیراز قرار دارد. شهر مشکان در ۶۳ کیلومتری نی ریز قرار دارد. ارتفاع متوسط شهر مشکان از سطح دریا ۲۲۰۰ متر با آب و هوای سرد و کوهستانی است.
جملاتی از کاربرد کلمه مشکان
خواجه گفت: «من سالی چند در میان این کارها نبودهام، ناچار خداوند را معلومتر باشد، آنچه رأی عالی بیند، بندگان نتوانند دید و صلاح در آن باشد.» و برخاست و در راه که میرفت سوی دیوان بو نصر مشکان و بو سهل زوزنی را گفت:
و بونصر نامه سلطان نبشت، چنانکه او دانستی نبشت، که استاد زمانه بود درین ابواب، و از جهت خود ملطّفهیی نبشت برین جمله: «زندگانی خواجه سیّد دراز باد، و در عزّ و دولت سالهای بسیار بزیاد . بداند که در ضمیر زمانه تقدیرها بوده است و بر آن سرّ خدای، عزّ و جلّ، واقف است که تقدیر کرده است، دیگر خداوند سلطان بزرگ ولیّ النعم که باختیار، این دوست وی، بونصر مشکان را جایگاه آن سرّ داشته است و نامه سلطان من نبشتم بفرمان عالی، زاده اللّه علوّا، بخطّ خویش، و بتوقیع مؤکّد گشت. و بخطّ عالی ملطّفهیی درج آن است. و این نامه از خویشتن هم بمثال عالی نبشتم. چند دراز باید کرد، سخت زود آید، که صدر وزارت مشتاق است تا آن کس که سزاوار آن گشته است و آن خواجه سیّد است، بزودی اینجا رسد و چشم کهتران بلقای وی روشن گردد، و اللّه تعالی یمدّه ببقائه عزیزا مدیدا و یبلغه غایة همّه و یبلغنی فیه ما تمنّیت له بمنّه .» و این نامهها را توقیع کرد و از خیلتاشان دیو- سواران یکی را نامزد کردند و با وی نهادند که ده روزی بخوارزم رود و بنشابور بازآید، و در وقت رفت.
شرق نشیب یک اندیس فلزی است که در حوالی شهر مشکان استان خراسان قرار دارد و مادهٔ معدنی موجود در آن، مس است. در این اندیس، پاراژنزهای کوارتز ، کلسیت یافت میشوند.
این روستا در دهستان مشکان قرار دارد و بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بودهاست.
دربند، روستایی است از توابع بخش مشکان و در شهرستان خوشاب استان خراسان رضوی ایران.
بختیاری، روستایی از توابع بخش چاهک شهرستان خاتم در استان یزد ایران است. این روستا در ۱۳ کیلومتری روستای چاهک و ۴۵ کیلومتری شهرستان خاتم، ۲۷۰ کیلومتری استان یزد واقع شدهاست. این روستا قبلاً از توابع بخش مشکان شهرستان نیریز استان فارس بودهاست که در تقسیمات جدید کشوری جزء استان یزد شدهاست.
تل توپی مربوط به دورانهای تاریخی پس از اسلام است و در شهرستان خرم بید، بین روستای مشکان و قشلاق واقع شده و توسط اقای جابر حیدری فرد باستان پژوه میدانی شمال فارس کشف وشده است .این اثر در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۷۹ با شمارهٔ ثبت ۳۴۱۱ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
جنوب غرب سلطان میدان یک اندیس فلزی است که در حوالی شهر مشکان استان خراسان قرار دارد و مادهٔ معدنی موجود در آن، مس است.سنگ میزبان این اندیس توف است و دیرینگی آن به دوران ائوسن میرسد.
سرخ، روستایی است از توابع بخش مشکان و در شهرستان خوشاب استان خراسان رضوی ایران.
این شهرستان از بخشهای مرکزی به مرکزیت شهر سلطانآباد، بخش مشکان به مرکزیت شهر مشکان و بخش نوده انقلاب به مرکزیت شهر نوده انقلاب تشکیل شدهاست.
حسین آباد، روستایی است از توابع بخش مشکان و در شهرستان خوشاب استان خراسان رضوی ایران.
دهستان دهچاه نام دهستانی در بخش مشکان شهرستان نیریز، استان فارس در ایران است.
و استادم خواجه بو نصر مشکان سخت ترسان میبود و بدیوان رسالت نمینشست.
و خیلتاش مسرع که بخوارزم رفته بود نزدیک خواجه احمد عبد الصّمد جواب نامه بازآورد و گفت: مرا دو روز نگاه داشت و اسبی قیمتی و بیستتا جامه و بیست هزار درم بخشید و گفت بر اثر بسه روز حرکت کنم. و جواب نامه برین جمله بود که «فرمان عالی رسید بخطّ خواجه بونصر مشکان آراسته بتوقیع و درج آن ملطّفه بخطّ عالی، و بنده آن را بر سر و چشم نهاد . و بونصر مشکان نیز ملطّفهیی نبشته بود بفرمان عالی و سخنی در گوش بنده افگنده که از آن سخت بشکوهید بدان سبب که چیزی شنود که نه بابت اوست و هرگز بخاطر نگذشته است و خویشتن را محلّ آن نداند.