معنی کلمه مشک سنج در لغت نامه دهخدا
چو شب قفل پیروزه برزد به گنج
ترازوی کافور شد مشک سنج.نظامی. || از اسمای معشوق. ( آنندراج ). || زلف معشوق. ( ناظم الاطباء ) :
به آتش بر آن شوشه مشک سنج
چو مار سیه بر سر چاه گنج.نظامی.|| مشک سود. آلوده به مشک. || مکتوب خوش و خوب. ( ناظم الاطباء ).