مشمل

معنی کلمه مشمل در لغت نامه دهخدا

مشمل. [ م ِ م َ ] ( ع اِ ) شمشیر کوتاه که به جامه بپوشند آن را. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). شمشیر بران. ج ، مشامل. ( مهذب الأسماء ). دشنه. قمه. ( یادداشت مؤلف ). || نوعی از چادر که بر خود پیچند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مشمال شود.

معنی کلمه مشمل در فرهنگ فارسی

شمشیر کوتاه که بجامه بپوشند آنرا شمشیر بران .

جملاتی از کاربرد کلمه مشمل

اجزای نوری عمدتاً مشتمل بر منبع تغذیه نور و قطعات مرتبط با آن است، از قبیل لامپ با ولتاژ ۲۰ وات، فیلتر تصحیح نور و کندانسور که کندانسور مشمل بر پنج قطعه است که نور را تصحیح کرده و بر روی نمونه یا شیء مورد بررسی متمرکز می‌کند بخش نوری شامل سه بخش اساسی است: دستگاه روشنایی، عدسی شیئی و عدسی چشمی.