مشقر

مشقر

معنی کلمه مشقر در لغت نامه دهخدا

مشقر. [ م ُ ش َق ْ ق َ ] ( ع اِ ) پنگان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || قدح بزرگ. ( از اقرب الموارد ) ( از محیطالمحیط ). || خیک چرمین. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیطالمحیط ).
مشقر. [ م ُ ش َق ْ ق َ ] ( اِخ ) موضعی است در بلاد عرب. ( از اقرب الموارد ) ( از محیطالمحیط ). قله ای است قدیمی به بحرین. ( از منتهی الارب ). جائی است در بحرین ( از المعرب جوالیقی ص 38 ). حصاری است بین نجران و بحرین. و گویند بانی آن طسم بوده. و در بالای تلی بلند واقع شده و حصار بنی سدوس مقابل آن است و گویند این حصار از بناهای سلیمان بن داود است. ( از معجم البلدان ). و رجوع به المعرب جوالیقی ص 38 و 41 و عقدالفرید ج 4 ص 132 وتاریخ الحکماء ابن القفطی ص 367 و معجم البلدان شود.
مشقر. [ م ُ ش َق ْ ق َ ] ( اِخ ) یوم المشقر؛ یوم الصفقه. یکی از ایام عرب. رجوع به مجمع الامثال میدانی ص 766 و صفقه شود.

معنی کلمه مشقر در فرهنگ فارسی

یوم المشقر یوم الصفقه

معنی کلمه مشقر در دانشنامه عمومی

المشقر ( به عربی: المشقر ) یک منطقهٔ مسکونی در اردن است که در استان عمان واقع شده است.

جملاتی از کاربرد کلمه مشقر

ساده لوح آن کس که بهر دیدن رخسار تو تخته مشقر تماشا می کند آیینه را