مشرکی

معنی کلمه مشرکی در لغت نامه دهخدا

مشرکی. [ م ُ رِ ] ( ع ص ) کافر. ( منتهی الارب ). کافر. مشرک. ملحد. بت پرست. و رجوع به مشرک شود. || نعل شراک قرارداده شده. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه مشرکی در فرهنگ فارسی

کافر

جملاتی از کاربرد کلمه مشرکی

دهید انصاف ای نازیرکی چند ! که چون مؤمن نمودم مشرکی چند؟
با خدا گر جز خدا رازت بود مشرکی و شرک انبازت بود
و قیل «وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ» المراد به محمد (ص)، یقول کما فعلت هذا بیوسف بعد ان لقی ما لقی و قاسی من البلاء ما قاسی فمکّنت له فی الارض و آتیته الحکم و العلم کذلک افعل بک انجّیک من مشرکی قومک و امکّن لک فی الارض و از یدک الحکم و العلم لانّ ذلک جزای اهل الاحسان فی امری و نهیی.
کافری بگداخت بر داغ صغیرش مشرکی بشکست برمرگ جوانش
کتاب مشرکی در خانواده پیامبر به رابطه زینب و ابوالعاص می‌پردازد.
با چنین ذکری خداوند کریم گر گذارد مشرکی را در جحیم
زانک تا با جان و بادل هم بری مشرکی وز مشرکان غافل‌تری