مشتم

معنی کلمه مشتم در لغت نامه دهخدا

مشتم. [ م ُ ش َت ْ ت َ ] ( ع ص ) شیر غضبناک. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). شیر بیشه غضبناک و خشمگین. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه مشتم در فرهنگ فارسی

شیر غضبناک شیر بیشه

جملاتی از کاربرد کلمه مشتم

هرکه خورد مشتم و گوید سخن مشت خورد بار دگر بر دهن
گر رسولی چیست در مشتم نهان چون خبر داری ز راز آسمان
من دوش قضا یار و قدر پشتم بود نارنج زنخدان تو در مشتم بود
مگو ز غارت این تن تهی بود مشتم بیا بیا که بود خاتمی در انگشتم
او به یک مشتم بریزد چون رصاص شاه فرماید مرا زجر و قصاص
شکست دل نمی‌دیدم نفس گر جمع می‌کردم به رنگ غنچه این مشتم به خاطر بعد جنگ آمد