معنی کلمه مشاجرت در لغت نامه دهخدا
مشاجرة. [ م ُ ج َ رَ ] ( ع مص ) چریدن اشتر درخت را از نایافت گیاه. ( تاج المصادر بیهقی ): شاجر المال مشاجرة؛ درخت چرانیدن شتر را. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از محیط المحیط ). || منازعت کردن. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از محیط المحیط ) ( ناظم الاطباء ). با کسی خلاف کردن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). اختلاف. تشاجر. منازعه. مخاصمه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به مدخل بعد شود.