مسیلی. [ م َ ] ( ص نسبی ) منسوب به مسیل. رجوع به مسیل شود. - دیر مسیلی ؛ دیر بر گذرگاه سیل. کنایه است از دنیای فانی : به حرمت شو، کز این دیر مسیلی شود عیسی به حرمت ، خر به سیلی.نظامی ( خسرو و شیرین ص 427 ).
جملاتی از کاربرد کلمه مسیلی
این رود در شمال شرقی شهر تهران از یال رشته کوه توچال و قلل پیازچال سرچشمه گرفته و به سوی شرق مانند لزون، سیاهبند، چپدره، و دارآباد و درهای شمال غربی-جنوب شرقی در شرق قلهٔ پیازچال حرکت کرده، و به آبهای درازلش و چشمههای سیردورو پیوسته و از درهٔ فراخسینه وارد روستای دارآباد میشود. این رود پس از آبیاری باغهای دارآباد، لارک، ازگل، و چند کشتزار که در گذشته بسیار بودهاند وارد رودخانه و مسیلی بسیار پهناور میشود و پس از عبور از زیر پل پهناور، بزرگراه بابایی و لویزان حسینآباد مبارکآباد شمسآباد و گذر از زیر بزرگراه رسالت. به مسیل باختر میریزد.