مسنه

معنی کلمه مسنه در لغت نامه دهخدا

مسنه. [ م ُ س َن ْ ن َه ْ ] ( ع ص ) کره بسته. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ): خبز مسنه ؛ نان کره بسته. ( ناظم الاطباء ). کفک زده.

معنی کلمه مسنه در فرهنگ فارسی

( صفت ) مونث مسن زن پیر
کره بسته

معنی کلمه مسنه در دانشنامه آزاد فارسی

مِسِنِه (Messene)
مرکز منطقۀ مِسِنیادر یونان، در جنوب غربی پلوپونز، که اِپامینونداس، سردار اهل تب، آن را در ۳۶۹پ م برای مهار قدرت اِسپارت بنا نهاد. مِسِنه در پای دژ باستانی، کوه ایتوم، قرار داشت؛ که در قلۀ آن ارگی ساخته بودند. خرابه های باروی شهر، تئاتر، ورزشگاه، مجلس و مدخل آگورا را در آن کشف کرده اند. در این محل، اکنون دهکدۀ مائوروماتیقرار دارد.

جملاتی از کاربرد کلمه مسنه

سرزمین مسنه یا میشان که در حدود قرن دوم میلادی استقلال یافته‌است، قسمت کوچکی از خوزستان امروز بوده در مصب رود دجله که در آن زمان با فرات توأم نمی‌شده و مستقیماً به خلیج فارس می‌ریخته‌است و ظاهراً از جایی شروع می‌شده که رود کارون به دجله می‌ریخته‌است.
بابک ابتدا در نهاوند می‌زیست، اما این شهر را ترک گفت و به تیسفون نقلِ مکان کرد. چند سال پس از اینکه در میان‌رودان (بین‌النهرین) ساکن شد، به یکی از فرقه‌های گنوسی گروید. از ویژگی‌هایِ خاصِ فرقه‌ای که فاتک بدان گروید، ریاضت کشیِ جنسی بود، بنابراین بابک همسرش را ترک کرد و با فرزندش در مسنه سکنی گزید.
میسان با میشان یا مسنه و خاراکنه، از دیرباز برای خود دولتی مستقل داشت که البته از شاهنشاه اشکانی اطاعت می‌کرد. تاریخ تصرف میسان یا مسنه، در سال ۲۲۳ مسیحی بوده‌است. جنگ سرنوشت‌ساز میان اردوان و اردشیر در صحرای «هرمزدجان» یا «هرمزدگان» روی‌داد که موقعیت آن معلوم نیست ولی آن را در خوزستان دانسته‌اند.