مسل

معنی کلمه مسل در لغت نامه دهخدا

مسل. [ م َ ] ( ع مص ) روان شدن آب و مانند آن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
مسل. [ م ُ س ُ ] ( ع اِ ) ج ِ مَسَل. رجوع به مسل شود.
مسل. [ م َ س َ ] ( ع اِ ) راه در زمین نرم. || راه آب. آب رو. آبراهه. ج ، أمسلة، مُسُل ، مُسلان ، مسائل. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه مسل در فرهنگ فارسی

راه در زمین نرم

جملاتی از کاربرد کلمه مسل

نمونهٔ سنگوارهٔ داروینیوس که در مسل آلمان پیدا شد جزو نخستین خشک‌بینیان به‌شمار می‌آید.