مستی خون

معنی کلمه مستی خون در لغت نامه دهخدا

مستی خون. [ م ُ ] ( اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل. واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری بنجار و 3هزارگزی راه فرعی بند زهک به زابل. آب آن از رودخانه هیرمند تأمین میشود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

معنی کلمه مستی خون در فرهنگ فارسی

دهی در شهرستان زابل

جملاتی از کاربرد کلمه مستی خون

زخون دل شراب ناب می خورد به مستی خون بجای آب می خورد
هر سرمویش به هم بد مستی خون می کنند عاشق دیوانه را رحمت سراغ سینه است
نیم شب چون نرگس مستش به بیداری گراید درشکن مینای مستی خون خواب اندر سبو کن
ز بدخویی و مستی خون کند در کاسه‌ام اکنون که پیمان‌بسته با میگون‌لبی پیمانه می‌جوید
دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل. واقع در ۱۵هزارگزی جنوب خاوری بنجار و ۳هزارگزی راه فرعی بند زهک به زابل. آب آن از رودخانهٔ هیرمند تأمین می‌شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۸). با تحقیق و پرس و جو از تاریخ و افراد مطلع مستی خان و حسن خان حداقل در صدو هفتاد سال قبل می‌زیسته‌اند و به لفظ زابلی حسن خو و مستی خو گفته می‌شدند که بعدها در نامگذاری روستاها به اشتباه حسن خون و مستی خون ثبت شده‌اند