معنی کلمه مستکین در لغت نامه دهخدا مستکین. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از استکانة.فروتن و کمینه و رام و خوار. ( از منتهی الارب ). خاضعو ذلیل. ( از اقرب الموارد ). رجوع به استکانة شود.
جملاتی از کاربرد کلمه مستکین مهی کز تابش مهرش دهد هر ذره را تابی چرا بر صدر بینائی نماید مستکین ما را با جان بندگان زیانکار مستکین