مستکن

معنی کلمه مستکن در لغت نامه دهخدا

مستکن. [ م ُ ت َ ک ِن ن ] ( ع ص ) نعت فاعلی از استکنان. پوشیده و در پرده گردنده. ( از منتهی الارب ). مستتر. ( از اقرب الموارد ). پنهان شده. نهفته. و رجوع به استکنان شود.
مستکن. [ م ُ ت َ ک َن ن ] ( ع ص ) نعت مفعولی از استکنان. || ساکن. متوطن :
آن دو گرگانی و دو رازی و دو ولوالجی
سه سرخسی و سه کاندر سغد بوده مستکن.منوچهری.

جملاتی از کاربرد کلمه مستکن

و آنکه در طبع خویشتن چو ضمیر مهر اصحاب مستکن نکند