مستو

معنی کلمه مستو در لغت نامه دهخدا

مستو. [ م َ ] ( ص ، اِ ) جانور خزنده. ( برهان ) ( آنندراج ). || مردم مقر و معترف. ( برهان ). تصحیف خستو باشد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
مستو. [ م َ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندرعباس. واقع در 120هزارگزی جنوب میناب و سر راه مالرو جاسک به میناب. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
مستو. [ م ُ ت َ وِن ْ ] ( ع ص ) مستوی. رجوع به مستوی شود.

معنی کلمه مستو در فرهنگ فارسی

دهی در شهرستان بندرعباس

معنی کلمه مستو در دانشنامه آزاد فارسی

مِسْتو (mesto)
(در ایتالیایی به معنای ماتم زده، اندوهناک) اصطلاحی که در نت نویسی موسیقی به کار می رود. این اصطلاح معرف جمله ای موسیقایی است با روحیه ای اندوهگین و پرملال.

جملاتی از کاربرد کلمه مستو

مجارستان به جهت دریافت حسن نیت خواهان واگذاری دو گذر مرزی توسط دولت چکسلواکی به این کشور شد که نمایندگان چکسلواکی با سپرده شدن دو شهر اسلونسکه نوه مستو (مجاری: ییهِی) و شاهی (مجاری: ایپولشاگ) موافقت کردند که در دوازدهم اکتبر به کنترل نیروهای مجارستانی درآمدند.
زندگانی مجلس مستو فی دولت حمید الدین الجو
سعد دین مدح خواجه مستو فی شنیدی و در دل آمد سو