مستنقا

معنی کلمه مستنقا در لغت نامه دهخدا

مستنقا. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) مستنقی. پاکیزه. پاک :
ز آنکه حلوا گرمی و صفرا کند
سیلیش از خبث مستنقاکند.مولوی ( مثنوی ).رجوع به مستنقی شود.

جملاتی از کاربرد کلمه مستنقا

زانک حلوا بی‌اوان صفرا کند سیلیش از خبث مستنقا کند