مزیر

معنی کلمه مزیر در لغت نامه دهخدا

مزیر. [ م َ ] ( ع ص ) مرد خوش طبع زیرک. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). ج ،أمازر. || توانا و نافذ در امور. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). رجل مزیر؛ مشبعالعقل و نافذ فی الامور. ( اقرب الموارد ). مردی قوی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || سخت دل. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || سخت و صلب. ( غیاث ).

معنی کلمه مزیر در فرهنگ فارسی

افزون و اندک

جملاتی از کاربرد کلمه مزیر

هامربرگ در نامه منتشر شده به آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان که مربوط به ۲۰۰۹ می‌باشد خواستار توقف اخراج کولی‌ها به ویژه به کوزوو شده و می‌گوید، کسانی که به آنجا تبعید می‌شوند در معرض آزار سیاسی قرار دارند و مجبورند در اردوگاه‌ها زندگی کنند، او این «توصیه فوری» را یک سال بعد در نامه ای به توما دو مزیر وزیر کشور وقت فدرال آلمان تکرار کرد. هامربرگ پر وی یک کمیته ویژه‌ای که سازمان داد، اردوگاه کولی‌ها در کوزوو را «یک فاجعه انسانی» توصیف کرد. کمیسر حقوق بشر همچنین اخراج گسترده کولی‌ها از فرانسه در ۲۰۱۰ را به شدت مورد انتقاد قرار داد.
در ۳ مارس ۲۰۱۱ وزیر دفاع کارل تئودور تسو گوتنبرگ به دلیل جنجال‌های مربوط به سرقت ادبی در رساله دکترایش مجبور به استعفا شد و توما دو مزیر که وزیر کشور بود به وزارت دفاع رسید و هانس-پتر فریدریش نیز عهده‌دار وزارت کشور شد.