مزدم

معنی کلمه مزدم در لغت نامه دهخدا

مزدم. [ م ُ دَم م ] ( ع ص ) گرگی که سر برداشته برد بزغاله را. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || تکبرنماینده. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به ازدمام شود.

جملاتی از کاربرد کلمه مزدم

مرا جانی که آن جان نیست مزدم وگرنه دور از روی تو مردم
گفت هستم منتظر اینجا مقیم تا فرستد مزدم آن شخص کریم
بر درت جان می کنم، مزدم ز رویت یک نظر شاه خوبانی، چرا مزد گداکم می کنی؟