مزب

معنی کلمه مزب در لغت نامه دهخدا

مزب. [ م ُ زِب ب ] ( ع ص ) مرد بسیارمال. ( منتهی الارب ). توانگر. ( ناظم الاطباء ). مزبب.

معنی کلمه مزب در فرهنگ فارسی

مرد بسیار مال

جملاتی از کاربرد کلمه مزب

شیخ الاسلام گفت: کب بوالحسن مزین دو بوده‌اند، یکی کبیر و یکی صغیر «مزین مهین و مزب کهین» مزین مهین از اهل بغداد بود و گور مهین در بغدادست و آن کهین در مکه و اللّه اعلم. و مهین صاحب اجتهاد بود و تعبد. شاگردوی گفت: الکلام من غیر ضرورة مقت من اللّه بالعبد. شیخ الاسلام گفت: که گرد کردار گرد، که از گفتار جز گرفتاری ناید.