مریع

معنی کلمه مریع در لغت نامه دهخدا

مریع. [ م َ ] ( ع ص ، اِ ) چراگاه فراخ آب و علف. ( منتهی الارب ). خصیب. ( اقرب الموارد ).ج ، اَمرُع ، اَمراع. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
مریع. [ م ُ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از مصدر اراعة. رجوع به اراعة شود. || مطر مریع؛ بارانی که حاصلخیزی ببار آورد. ( اقرب الموارد ).

معنی کلمه مریع در فرهنگ فارسی

بارانی که حاصلخیزی ببار آورد

جملاتی از کاربرد کلمه مریع

این حمام در زمینی به مساحت ۱۱۷۰ متر مربع و با زیر بنای ۹۰۰ متر مریع بنا گردیده که شامل بخشهای مختلفی از جمله گاوروتون، شاه نشین، خزینه می‌باشد.
مربع و مرتع افاضل عصر عرصهٔ حضرت مریع تو باد
زیست‌کره ۲ نمایانگر زیست‌بوم‌های زمین است: ۱۹۰۰ مترمربع جنگل بارانی، ۸۵۰ متر مربع اقیانوس به همراه آب‌سنگ مرجانی، ۴۵۰ متر مربع جنگل حرا، ۱۳۰۰ متر مریع چمنزار ساوانا، ۱۴۰۰ مترمربع بیابان مه، ۲۵۰۰ متر مربع سیستم کشاورزی، اقامتگاه انسان‌ها و یک زیربنا در زیر زمین. ورودی غیرفعال خورشیدی در طول قاب‌های فضایی شیشه، و لوله‌های گرمایشی و سرمایشی چرخشی آب با سامانه پمپ مجزا سرتاسر زیست‌کره ۲ را دربرگرفته‌اند. توان الکتریکی مجموعه از مرکز گاز طبیعی که در خود ساختار قرار دارد تأمین می‌شود.